۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

نعلین پاره ی آقا ، کاسه ی گدایی کاسه لیسان ولایت ، سفره ی خالی از نان مردم

دلم بر نعلین پاره شده ی آقا و خرقه زربفتش میسوزد . چرا که اگر بشود کاغذ را با پارچه پیوند زد به یقین میشود خرقه ی طلا با نعلین پاره هم پوشید . اگر بشود تکیه بر جای بزرگان زد به دروغ ، نعلین پاره پوشیدن هم نوعی زهد و افتخار محسوب میشود .پوشیدن نعلین پاره پاره وقتی که بر مسند زر نشان تکیه زده ای چه اشکالی دارد ؟ وقتی که بر دوش دیگران سواری و راه هم نمیروی پس نیاز است که کمی هم نشان از بی ریایی و زهد داشته باشی ! تا وقتی کاسه لیسان کف پایت را برای میلیسند و با دستمال ابریشمین دایما خدمتت را میکنند نعلین پاره با فلان کفش چرم ایتالیایی چه  تفاوتی دارد ؟ برایت کاخی از یشم و زمرد و یاقوت ساخته اند و بی وجودی چون ترا بر مسند حکومت گمارده اند. تویی که فرق کاه و زعفران را نمیفهمی حضرت آیت الله خامنه ای.

میروی تنهای تنها میشوم

 تماشای لحظه ی جانباختن یک انسان بسیار دردناک و جانفرساست و این درد هزاران بار بیشتر میشود وقتی که بدانی تو نیز در این درد سهیم بوده ای . منظورم صحنه های جانباختن قهرمانان گمنام میهنمان است که بیشتر مردم به آنان شهید و لحظه ی آخرزندگیشان را شهادت مینامند . چه شد و چه به سر ما آوردند که چنین راحت همه چیز را به دست فراموشی سپردیم ؟ چگونه به خود اجازه میدهیم که قاتل این عزیزان را تکریم کرده وعکس جانیان خونخواری را چون خمینی ملعون و خامنه ای پست فطرت مفلوک را هنوز هم بعنوان تبرک بر سر طاقچه هایمان بگذاریم ؟ روی سخنم با شماست که هنوز هم معتقد به امام سفاک و خونخوارتان هستید ! امامی که از هیچ جنایتی در حق این مردم سرزمین کوتاهی نکرد و تا به خر خره انباشته از بغض و خفقان بالندگی مردم این سرزمین بود ! چنان کینه ی این آزاد مردان را به دل داشت که تا پای منحوسش به این سرزمین باز شد بیکباره علم و دانش و فرهنگ ازین سرزمین رخت بربست . این سرزمین پاک را در آتش جنگ و کینه سوزانید و خاکستر کرد . مردان غیورش را به بند کشید و اعدام کرد و نامردان را بر پستهای بزرگ گمارد . شرم بر ما که عکس قاب شده ی این کفتاران خون آشام را بر در و دیوار خانه ی خود میکوبیم و از آنان با افتخار یاد میکنیم . شرم بر ما ! شرم بر ما .