۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

اندر شباهت حکایت منفی دادن بیجهت و غیر منطقی بعضی از کاربران بامردی که اخ میخواست

داستان منفی دادن بیجهت ،البته توجه بفرمایید بیجهت نه با دلیل و منطق بعضی از کاربران ، مانند حکایت اون آقاییست که اخ میخواست .مرد عرق خوری بود که هر شب میرفت بیرون دنبال الواتی . زنش که خیلی از این موضوع ناراحت بود به شوهرش گفت که تو نرو بیرون من هرچی بخوایی واسه ات تو خونه درست میکنم . مرد هم قبول کرد ولی بعد از چند روزدوباره فیلش یاد هندستون کرد و شروع کرد به بهانه گیری . یه شب به بهانه اینکه ماست و خیار نداری ،میذاشت میرفت بیرون . فرداش به بهانه نداشتن جوجه کباب ، یه روز به بهانه نداشتن کباب بره و خلاصه هر روز به بهانه های الکی عصبانی میشد و میزد بیرون . یه روز زنش گفت اینجور نمیشه . باید دست بکار شم و جلوی این مردو بگیرم و نذارم به شبگردیهاش ادامه بده . خلاصه دست و آستین رو بالا زد و از صبح تا شب هر چی که میدونست واحتمال میداد بهانه به دست شوهرش میده ، آماده کرد و میز مفصلی چید و منتظر شوهرش شد . القصه آقا تشریف آوردند و به عادت همیشه شروع کردن به بهانه گرفتن . ولی دید نه خیر این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست . هنوز حرف از دهنش بیرون نیومده خانوم ظرف غذای آماده شده رو میذاره جلوش . دید نه خیر امشب بدجوری توی گل مونده به همین دلیل از زنش پرسید : اخ هم داری ؟ خانوم با تعجب پرسید : اخ دیگه چیه ؟ مرد گفت : آهان ، اخ همونه که من میخوام برم بیرون. حالا قصه منفی دادن بیجهت بعضی از کاربرها علیرغم درست بودن تیتر ، شیوا بودن متن ومرتبط بودن موضوع نوشته ، سر جا بودن تمامی المانها و کارکترها ، داستان اون آدمیه که اخ میخواست  

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

چرا ما ایرانیها توان انجام کارهای گروهی را نداریم؟

بسیار ساده و روشنه ، هر کدوم ما یه دایره المعارف جامع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ادبی و مهندسی و پزشکی هستیم . اصولا گفتن بلد نیستم ، نمیدونم ، اطلاعی ندارم برای ما بسیار سخت و دردناکه و باعث افت و سرشکستگی و حقارته .همه ما در صدر هستیم و به همین دلیل هر کدوم ساز خودمونو میزنیم و دیدن بالاتر و تحصیلکرده تر از خودمونو نداریم و اکثرا سعی در تخطئه و خراب کردن مافوق خود از هر طریق ممکن رو داریم . اینجاست که تمام نیرو و انرژی مثبتی که باید صرف پیشبرد اهداف و کارهای بزرگ بشود ، صرف امتیاز گرفتن از طرف مقابل با پیدا کردن نقطه ضعف های متعدد ، خواهد شد و این یعنی یک فاجعه . وقتی که باید صرف انجام کار شود ، صرف پلیس بازی و کنجکاوی و فضولی و دخالت در امور شخصی  دیگران شده و عملا تواناییهای همه گروه را از بین برده وباعث کندی کار و در نتیجه شکست یک کار گروهی خواهد شد . یکی دیگر از نتایج این تخطئه گریها ایجاد یک محیط نا امن اداری و ترس از سایه خود میباشد . بطوریکه فرد دایما مواظب رفتار خود بعلت ترس از بازتاب هر مسئله ساده ای خواهد بود و عملا تمرکزی بر روی  انجام کار نخواهد داشت و کاملا اصل موضوع فراموش شده و موضوعات بی اهمیتی خاله زنکی جایگزین آن میشود . به همین دلیل ما ایرانیها علیرغم برخورداری از هوش بسیار بالا و تواناییهای بسیار تقریبا در هیچ کار گروهی موفق نیستیم     

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

آقای رفسنجانی چه بر شما رفت که اینگونه شکروار لب به سخن گشوده اید ؟

آقای رفسنجانی شما مردم را چه میبینید ؟ یک مشت عروسک ؟ قربانیانی مظلوم و سربه زیر که در وقتی مناسب پیشمرگ شما و خاندان شما شوند ؟ دلیل سکوت نه ماهه شما و بعضا دادن پیامهایی نظیر حفظ نظام و وفاداری به نظام ویا پایبندی به اصل ولایت فقیه و عباراتی نظایر آن چیست ؟ خواهش میکنم جواب سوال من مصلحت نظام نباشد .چگونه است که شما بعد از نه ماه و پس از دستگیری نوه خود  بیکباره صدای معترضین به نظام را شنیدید ؟ بالاخره مرگی که فقط به در خانه همسایه میرفت ،کلون در خانه شما را نیز به صدا دراورد ؟ بالاخره از جایی که انتظار نداشتید ، رودست خوردید ؟ سیاست حفظ نظام و اصل ولایت فقیه به یکباره دود شد و به هوا رفت ؟ بر سر سیاستمدار پیر چه آمد که به فغان آمد ؟ داراییهای این ملت که نزد شما به امانت نگهداری میشود به خطر افتاده ؟؟ وایضا جان خود و خاندانتان ؟ چطور شده که حافظه تاریخی شما بعد از نه ماه تازه به روز شده است ؟ آیا الان وقت فراخواندن مردم به اعتراضات مشروع و قانونی آنهاست ؟ آلان وقت پافشاری مردم بر طلب خواسته هایشان است ؟ ساعت و صحت  خواب ! این قبر که اینچنین بر سرش میگریید مرده ای ندارد . چه بر شما رفت که اینگونه شکر وار لب به سخن باز نموده اید . سیاست یکی به میخ و یکی به نعل دیگر  تاریخ مصرف ندارد ؟ شما نیز مغضوب گشته اید البته که شما برای تمامی این سوالها جوابی در آستین خواهید داشت . از سبز بودن فایزه و دیگر فرزندانتان خواهید گفت . از اعتراضات پنهانی به رهبر برای حفظ مصلحت نظام پرده بر خواهید داشت و در صورت لزوم خود را یکی از ارکان مهم جنبش سبز معرفی نموده ویا حتا آن را منتسب به خود خواهید کرد . هرچه دوست دارید بکنید اما ما را ، ما نسلهای سوخته بعد از انقلاب پنجاه و هفت را دست کم نگیرید . به شعور و حافظه تاریخی ما بسیار احترام  بگذارید که ما از نسل پدران خویش نیستیم که همه چیز را به سرعت فراموش کنیم وبه شما و گفته هایتان اعتماد کنیم . مستندات بسیاری چه مکتوب و چه تصویری موجود است که شما هیچگاه طرف مردم نبوده اید . حال چه شده که یک شبه اینچنین سنگ مردم را به سینه می کوبید ، خدا عالم است و بس . که من بسیار هراسانم از  این دلسوزی محیلانه شما . 

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

کاسپین ماکان را به حال خود رها کنید

چرا باید یه آدم نه چندان مهم اینقدر خبرساز و جنجال آفرین بشه ؟ اگر جواب ،عکس العمل جمهوری اسلامیه که اولین واکنشش در برابر هر اتفاقی ، ربط دادن بی ربط اون موضوع به اسراییله . کلا اسراییل شوهر ننه جمهوری اسلامیه و همه بهانه ها به اسراییل ختم میشه . درسته که نباید بهانه به دست این اراذل و اوباش داد ولی باید این موضوعو از یاد نبریم که در هر حال جمهوری اسلامی منتظر این قبیل اتفاقات نمیشینه و قبل از هر اتفاقی بر چسب اسراییلی بودنو میزنه . پس بهتره که این بابا رو به حال خودش وا نهیم . موضوعات مهمتری هم هستند که جای بحث و تامل بیشتری دارند 

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

داستان بز و درخت مو

در زمانهای دور درخت مویی بود که بسیار پر برگ و بار بود . روزی از روزها بزی نزدیک درخت شد و با دیدن بار و برگ درخت پا سست کرد و ماندگار شد . روزی درخت که از پر خوری های بز به ستوه آمده بود رو به بز کرد و گفت : تو با کمال بیشرمی هر چه میخواهی میکنی . تو تمام برگهای سبز و ترد مرا خوردی و هنوز دست بردار نیستی اما زیاد خوشحال نباش . این برگها چربی بدن تورا بیشتر کرده و تو را پروارتر خواهند کرد ولی بالاخره روزی خواهد رسید که کسی ترا سر بریده و به سیخ خواهد کشید . در آن روز من شاخه ها و ساقه هایم را خواهم داد تا ترا کباب کرده و از شرابم خواهم داد تا غرق لذت شوند . حالا ای بد خوی هر چه می خواهی بکن 
براستی که درخت مو ایران ستمدیده و دردکشیده ماست و آن بز ولایت فقیه و اراذل و اوباشش . اما طولی نخواهد کشید که در جشن سقوط این ملاعین شراب نوشیده و پایکوبی کنیم 

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

آیا ها و چراها

آیا با دیدن صحنه های فجیعی چون جنایات رژیم در حلبچه ، دیدن صحنه های دلخراش بیرون کشیدن دخترکان بیگناه از دل آبهای پارک شهر ، شنیدن ودیدن خبرهای اعدام و شکنجه بچه های بیگناه این سرزمین دردمند ،بخشش های بیکران این دولت به غزه و لبنان و اکوادور ، هنوز هم هستند کسانی که کورکورانه امربر و فرمانبر این رژیم سفاک ددمنش باشند ؟ آیا هنوز هستند کسانی که با دادن خمس و زکات و فطریه به این دولت جور و ستم ، پایه های فسق و فجور رو سفت تر و محکم تر میکنند ؟ آیا هنوز هم هستند کسانی که با بستن چشم هایشان به روی حقیقت گرسنگی و فقر کودکان زیباروی این سرزمین به بهانه های شکیات و فرضیات اموال خود را به دست این مجتهد و آن ملا می سپارند تا آن دنیای دیگر را برای خود بخرند ؟ آیا هنوزهستند چشمهایی که به پیروی از افکار پوسیده هزار و چهار صد سال قبل به روی حقایقی اینچنین سخت و دردناک بسته شوند ؟ آیا بهتر نیست همزمان با پریدن از آتش چهارشنبه سوری این اعتقادات و خرافات دست و پاگیرعقب کشنده را در درون آتش انداخته و سبکبار شویم ؟آیا هنوز وقت آن نرسیده که هر کدام ما احساس بی نیازی از مجتهد و آخوند و ملا داشته باشیم و تنها فقط تنها لحظه ای کوتاه به آن بیاندیشیم که آنها چه از دین و اسلام می فهمند که ما با وجود لیسانس و دکترا و حتی دیپلم از فهم آن عاجزیم ؟ آیا دلیل این امر تنها این نکته نیست که از اول خود این حرامیان مدام به کله ما فروکرده اند که دین امر مقدسی ایست و فهم آن کار هر کسی  نیست ؟ آیا وقت آن نرسیده که به خانه تکانی روح و جسم خویش پرداخته و چهار چوب شکنی دینی کنیم ؟ آیا وقت آن نشده که تابع قوانین انسانی و بشر دوستانه ای شویم که برازنده وجود انسانی ونفس انسان دوستی است؟چرا تا وقتی که خودقدرت تفکر و اندیشیدن داریم اختیار عقل و افکار خویش را به دیگری بدهیم ؟چرا باید تابع سرنوشت و قسمت و قصه از پیش نوشته زندگی باشیم ؟آیا این کار پذیرش  بندگی با رضا و رغبت وخود فروختگی با کمال میل و رضا نیست ؟   

۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

یه سوال ؟ برنامه بعد از اجرای مراسم چهار شنبه سوری چیه ؟

یه سوال ؟ برنامه بعد از اجرای مراسم چهارشنبه سوری چیه ؟ نمیخواین یه عیدی گنده به رژیم بدیم ؟ البته اینو که میخوام بگم در حد یه پیشنهاده و خیلی کلیه و حتما باید روش بحث بشه و همه جوانبش در نظر گرفته بشه . آیا وقتش نرسیده که همه ما اسامی بازجو ها ، اطلاعاتی ها ، بسیجی ها و مزدورای رژیمو که دور و بر ما زندگی میکنن و خودشونو به اون راه زدن رو، افشا کنیم البته بدون کینه و غرض ورزی و انگ زدن الکی به مردم و با دلیل و مدرک ، که هم دم عیدی یه تن لرزه حسابی به رژیم و عواملش داده باشیم هم فرصت برگشت احتمالی به اونا و خوانواده هاشون . چه بسا که خوانواده خیلی از اونا اصلا ندونن که نون سفره اشون آغشته به خون بچه های بیگناه این مملکته  . اما این رو هم از یاد نبریم که اینکاربرداشتن یه قدم مثبت برای آینده خود ماست چرا که تمامی این افراد در صورت بازنگشتن به سوی مردم در دادگاه های آینده ایران آزاد ما محاکمه خواهند شد و باز هم فراموش نکنیم که اینها با وجود تمامی پستی و خباثت ، ایرانی و هموطن ما هستند   

آقای رییس جمهور سوسک و موش و کرم و قورباغه هوا کردن پیشکشتون

آقای رییس جمهور سوسک و موش و کرم و قورباغه هوا کردن پیشکشتون ،نیروگاه اتمی ساختن هم لایق گیس ننتون ، یه پالایشگاه درست حسابی میساختین که حالا مث چی واسه دو لیتر بنزین باج به هر ننه قمری ندین

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

یا مرگ یا آزادی

از امروز تمام دیوارهای شهرو پر می کنیم از این نوشته " یا مرگ یا آزادی".       ـ