۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

روزه یا زوره ؟

بحث من گرفتن یا نگرفتن روزه است ! در کشوری که کمبود مواد غذایی سالم بیداد میکند و به گفته پژوهشگران نسل جدید پنج سانتیمتر کوتاه تر از والدین خود هستند و از نظر کیفی مواد غذایی مصرف شده در ایران استانداردهای بین المللی را ندارد ! از شیر و گوشت و تخم مرغ گرفته تا انواع و اقسام میوه ها و حبوبات ! در مورد بچه های ایرانی هم که اکثرا دچار کمبود انواع ویتامینها و آهن و روی هستند ؛ روزه گرفتن کاملا بیمورد به نظر میرسد ! دختر بچه نه ساله ای که تمام خصوصیات تعریف شده بالا در موردش صدق میکند ، با گرفتن روزه همان ته مانده انرژی خود را از دست داده و دچار بیماریهای متعدد دیگر میشود ! اولین آسیب به کلیه های فرد وارد شده که برای دفع مواد سمی تغلیظ شده ناشی از کمبود آب دچار فشار مضاعف میشود ! من در شگفتم اینهمه رنج و عذاب برای چیست ؟ برای تقرب به خدا ؟ برای تزکیه نفس ؟ نمیشود بدون عذاب و با خوردن غذا و آب به خدا نزدیک شد ؟ آیا خدا از دیدن لبهای تشنه و داغمه بسته دختر کوچک نه ساله ای لذت میبرد ؟ آیا خدا تماشای بدن از حال رفته دخترکی را که روزه ناتوانش کرده ، دوست می دارد ؟ کودکان خود را بیرحمانه به شکنجه تن وادار نکنیم ! اینان آینده و امید فردای ایرانند ، با تحمیل روزه بر آنان و تشویقشان به گرفتن روزه بدن نحیفشان را به سوی ویرانی نکشانیم ! در عوض تشویق به گرفتن روزه تشویقشان کنیم که انسانیت بیاموزند نه زجر و شکنجه !

قصاص

زمانی که ملا نصرالدین قاضی بود ، دختری نزد او شکایت آورد که جوانی به زور مرا بوسیده است ! ملا گفت رای من قصاص به مثل است ! تو هم او را ببوس !

خدایا توهنوز فرق بین خر و گاو را نمی دانی ؟

خر ملانصرالدین کره ای زایید و سپس مرد ! ملا ناچار شد از شیر گاو به کره الاغ داده تا زنده بماند ! به همین علت ملا نمی توانست از شیر گاو استفاده کند ! یک روز که به تنگ آمده بود دست به دعا برداشت که خدایا کره خر را هم مرگ بده تا اقلا شیر گاو را خودمان بخوریم ! روز دیگر که از خواب برخاست دید گاوش مرده ! با کمال خشم و عصبانیت روبه آسمان کرد و گفت : 
خدایا تو هنوز فرق بین خر و گاو را نمی دانی ؟