۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

چرا در آمد رمال ها و دعا نویس ها بیشتر از یک پزشک متخصص است ؟

آیا جواب این سوال مصداق واقعی این ضرب المثل نیست که "تا احمق در جهان است ، مفلس در نمی ماند " ؟ 

۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

تنها جایی که تخم مرغ کار دکترو انجام میده .

جایی مهمون بودم که دختر کوچولوی بامزه ای داشتند . این خانم کوچولو گردنبد چشم بزرگی به گردن داشت و البته مقدار معتنابهی هم از شکلهای مختلف چشم به در و دیوار اتاقش . بگذریم ، مشغول صحبت بودیم که خانوم کوچولو تشریف آوردن و فرمودن که مامان دلم درد میکنه و پاشو واسم تخم مرغ بشکن واشاره ای به من کرد و گفت چشم این خاله شور بوده و دلم درد گرفته

۱۳۸۹ فروردین ۲۵, چهارشنبه

اندر بیان اجابت فوری گفته احمدی نژاد"برای دوری از بلایا دعا کنید" خدایا درد و بلای ما بخوره تو سر احمدی نژاد

محمود احمدی نژاد در مصاحبه اخیر خود در لزوم خروج پنج میلیون تهرانی گفت که : یکی از علمای بزرگ تهران به من پیغام داد مردم ضمن پرهیز از گناه برای دوری از بلایا دعا کنند  

۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

سه گانه ی رفسنجانی ، خاتمی و موسوی

وجه تسمیه این سه گانه : پایبندی به اصل جمهوری اسلامی ، تاکید وباور سفت و سخت بر اعتقادات و گفته های امام ،حفظ نظام به هر قیمت ممکن ومخالفت با براندازی اصل نظام ، عدم نقد پذیری درباره امام و محکوم کردن جنایات صورت گرفته در زمان زنده بودن امام ودر آخر تلاش همه جانبه برای تغییر چهره نظام و بزک دوزک این لاشه فاسد شده که نکبت و کثافت از سر و رویش جاریست و علایم تجزیه آن با هیچ لوازم گریمی از بین نخواهد رفت و چاره جز تدفین برای آن متصور نیست . البته این نکته را نباید فراموش کرد که اعتراض این سه تن نسبت به وقایع یکسال اخیر در جای خود تحسین برانگیز بوده ولی تمامی این اعتراضات بمنزله اعلام زنگ خطری به سران نظام بوده که این بادکنک دیگر بیش از این جایی برای دمیدن ندارد حال میرسیم به تفاوت های این سه ضلع مثلث که رفسنجانی در راس آن قرار گرفته است . سیاست یکی به میخ و یکی به نعل از خصوصیات این روباه پیر است که سالهاست شاهد آنیم . پابرجایی و دوام جمهوری اسلامی کار خدا و پیغمبر و امام زمان نبوده که به اعتقاد من هر سه آنها روی انگشت کوچک جناب رفسنجانی در حال چرخش میباشند . به یقین که تداوم و بقای جمهوری اسلامی بطور صد در صد مرهون تلاش های شبانه روزی این سیاس پیر میباشد . چرا که هرجا که کار به جاهای باریک کشیده شده با پادرمیانیهای ایشان قضیه یکجوری ماستمالی شده و سپس منتفی گشته . درضمن ایشان چنان مدارک سفت و محکمی بر علیه تک تک اعضا و ارکان جمهوری اسلامی از بالا تا پایین دارد که کسی را علیرغم تمامی جنایت ها و فساد های روی داده توسط ایشان (رجوع به کتاب عالیجناب سرخپوش) ، یارای مقابله نیست . ایشان با وجود داراییها و اموال بیشمار و جایگاه کسب کرده در این نظام بهیچوجه راضی به از دست دادن نظام نبوده و تا پای جان برای حفظ این نظام تلاش خواهد کرد و اگر احیانا گفته ای علیه نظام و موافق مردم از دهان ایشان شنیده شود تنها تلنگری از سوی ایشان به سران بوده که یادتون باشه نموم پرونده هاتون دست منه و یه کم دیگه زیاده روی کنید زیر و بالاتونو میریزم بیرون . در وفاداری ایشان نسبت به نظام و ولایت فقیه اصلا شک نکنید . میرسیم به ضلع بعدی یعنی آقای خاتمی که بواقع جز مهره چیز دیگری نیست و مثل هوای بهاری مدام در حال تغییر یکروز از دموکراسی سخن میگوید و روز بعد از محدودیت دموکراسی در چهار چوب جمهوری اسلامی . تابه حال کسی یک بیانیه محکوم کننده قاطع از ایشان ندیده است و چنان لبخندی بر لب دارد که آدم تمامی خشونت ها و جنایت های جمهوری اسلامی را از یاد برده و عاشق میشود . ایشان سوپاپ اطمینان رژیم هستند که هشت سال وقت برای نظام خرید تنها و تنها با آن خنده دلفریب و ساختن عبارت های غلط اندازی نظیر گفتگوی تمدن ها و .... اما در زمان ریاست جمهوری این سید خندان تنها در یک روز شانزده مجله و نشریه توقیف شده و بعضا تعطیل شدند . شک نکنید که ایشان هم معتقد و خواهان بقای جمهوری اسلامی  بطور سفت و سخت میباشد . ضلع سوم آقای مهندس موسوی هستند که نخست وزیری را هم تجربه نموده و بیگانه با مسایل پشت پرده نیز نمیباشند . ایشان بسیار سفت و سخت رهرو راه امام بوده ودر اصل جمهوری اسلامی هیچ گونه اختلاف نظری با بقیه سران نداشته و ندارد . اختلاف ایشان با آقای خامنه ای و محمود احمدی نژاد بر سر تقلبات ، دزدیها ، مخدوش کردن چهره جمهوری امامی ، سخت گیری ها و شکنجه ها و پایمال کردن حقوق مردم میباشد اما ایشون با جمهوری اسلامی هیچ گونه مشکلی نداشته و خواهان بقای آن اما بصورت مدرن میباشد . هیچ بیانیه ای از ایشان در مورد محکوم نمودن اعدامهایی که در زمان نخست وزیری خودشان اتفاق افتاده و یا زیر سوال بردن دستورات و گفته های خمینی ، تاکنون صادر نشده . که این امر سبب سردرگمی افکار عمومی گشته و مردم نمیتوانند بیانات و اعتراضات ایشان را در راستای حفظ نظام کنار یکدیگر قرار داده و تکلیف خود را بدانند چرا که حفظ نظام با توقعات مردم مبنی بر براندازی کامل نظام اصلا همخوانی نداشته ویکی از دلایل هرز رفتن و بیراهه رفتن این جنبش مقدس همین تضاد هاست . بطوریکه مردم با سرگشتگی کامل دست به دامان یک انسان نادان چون ابراهیم نبوی شده و با کمال ساده دلی نظریه اسب تروای ایشان را پذیرا شده و دیدید در بیست و دو بهمن چه افتضاحی از برکت نظریه های خوشبینانه ایشان ببار آمد . اما در پایان از وتر این مثلث خواهم گفت . کسی که نه به اندازه رفسنجانی اما بیشتر از بقیه سران از همه آتو در دست دارد و او کسی نیست جز شیخ شجاع آقای کروبی کسی که نشان داد بینهایت باهوش و زیرک است و بسیار از سیاست میداند . از همراهیش با مردم و دادن بیانیه های شجاعانه تا شرکت در تجمعات اعتراض آمیز و محکوم کردن جنایات و تشبیه نظام به قایق شکسته ، میشود نتیجه گرفت که او از درجه هوشی بالاتر نسبت به بقیه قرار گرفته است . آقای کروبی نیک میداند که مردم حتا در صورت به غلط کردن افتادن سران نظام هم راضی به بقای جمهوری اسلامی نمیشوند ، از همین حالا دورنمای آینده را براحتی مجسم میکند . آینده ای بدون ولایت فقیه و جدایی دین از سیاست و طبعا راندن دین در پستوی خانه ها . این شیخ زیرک از حالا به فکر عاقبت خویش است . بدون شک او هم دارای پرونده هایی ست که باید در ایران فردا به آنها رسیدگی شود اما او به فکر آینده و نجات روحانیت از اضمحلال است . او از همین الان هم راضی به رفتن و منزوی شدن تمامی آخوندها در جایی بخصوص مانند واتیکان است و تمامی تلاش او برای از دست ندادن پایگاههای دینی و اسلامی در بین مردم است . در واقع او بسیار آینده نگر و واقع بین میباشد که از الان برای حفظ نصفه نیمه دین و اسلام تلاشی مضاعف میکند متاسفانه مملکت ما همیشه دچار مشکل قحط الرجال بوده و هست وشوربختانه  در این شرایط حساس هیچ چهره شناخته شده ای همسو با خواسته های مردم در اختیار نداریم که درصورت براندازی رژیم جایگزین آن کنیم . البته این امر هم ازبرکات جمهوری اسلامی ست که هر انسان باسواد و فرهیخته ای را که جرات قد علم کردن داشته باشد را چنان سرکوب نموده که کسی علیرغم دارا بودن تمامی شرایط کافی برای رهبری ، جرات نطق کشیدن نداشته باشد . در هر حال باید امیدوار بود و هشیار .چرا که نسل ما دیگر طاقت تجربه انقلابی دیگر نظیر انقلاب پنجاه و هفت را نداشته و همگی ما باتفاق خواهان کشوری آزاد و برابر و سکولار هستیم . کمی پایداری و هوشیاری مطمئنا مارا به آنچه در سر خواهیم داشت ، خواهد رساند   

۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

بالاترینی های عزیز وقتش نرسیده دست به دست هم داده و بدور از هر اختلاف سلیقه ای ، یک خونه تکونی حسابی مذهبی راه بندازیم ؟

اولش ، منظورم سه سال پیشه که عضو بالاترین شدیم (من و شوهرم) برام خیلی جالب بود که با آدمایی برخورد میکنم که عقایدی بسیار شبیه به عقاید من دارند و چیزهایی رو که گفتنش برام به قیمت از دست دادن خیلی چیزا تموم شده بود ، توی این سایت مینویسن و برخلاف دنیای واقعی که باید بدون پشت و پناه یک تنه بایستی واز حرفا و عقایدت دفاع کنی و فحش و برچسب بخوری ، اینجا مدافعانی خواهی داشت که نه مثل خودت بلکه بسیار شبیه به تو به کمکت میان و دست به دست هم داده و این جماعت متعصب و نه دیندارو کمی با واقعیات دین آشنا خواهند کرد . پیشنهادی دارم و درخواست کمکی . میدانم که در بالاترین افراد بسیار باسوادی هستند که در زمینه های مختلف بسیار مهارت دارند . پیشنهاد من در درجه اول خرافه زدایی و روشنگری درباره ادیان ، تقدس زدایی ، بررسی قرآن ، نهج البلاغه ،حلیه المتقین و سپس رساله هاست البته با دلایل و مدارک کافی و بدون تعصب و بی احترامی . چرا که معتقدم اگر شاه با چاپ و پخش رساله خمینی مخالفت نمیکرد و بلکه تنها روزی نیم ساعت یکی رو میاورد توی تلویزیون و فقط از روی رساله این آدم کش برای مردم میخوند این انقلاب منحوس هیچوقت اتفاق نمیافتاد و سرنوشت این مردم بیچاره اینی نبود که الان هست . ننویسید برای نقد و بررسی احتیاج به تخصص و ریاضت کشیدن هست که قبول ندارم . قرآن به گفته پیامبر برای مردم جاهل هزار و چهار صد سال پیش فرستاده شده پس دلیلی برای نفهمیدن ما انسانهای تحصیلکرده وجود نداره که از درک و فهمش عاجز باشیم . میدونم باید منتظر فحش و فضیحت های بعدش هم باشم که هستم . دیگه عادت کردم به شنیدن این چیزها .اما درخواست کمک . باید زود شروع کرد از هر منبعی که دارم و دارید باید همه به اشتراک گذاشته شوند . رشته دانشگاهی من مترجمی زبان انگلیسی و زبان شناسیه . به زبان عربی هم کمی تسلط دارم.عاشق زبان بینظیر فارسی هستم و خب البته با نوشته های من تا حدودی آشنایی دارید .میدونم که بهتر و باسوادتر از من بسیاره . بنابراین خواهش میکنم یه تیم تشکیل داده و زودتر شروع کنیم . از کجا و چطور بعداز تشکیل گروه ، تصمیم خواهیم گرفت . روشنگری چیزیه که به اعتقاد من باید هرچه سریعتر صورت بگیره . چون هنوز هم مردم ما به شدت درگیر مذهب و دین زدگی افراطی هستند . خواهش میکنم نوع تخصص ها و علایقتونو در صورت پذیرفتن خواهش من توی بخش نظرات و یا وبلاگم بگذارید تا هرچه زودتر شروع کنیم . شاید اینکار در اول کمی برای بعضی ها در حکم اتلاف وقت و انرژی باشه ولی در صورت تداوم خواهیم دید که رفته رفته به تعداد ما افزوده شده و میشه حتی چاپشون کرد ، ترجمه اشون کرد و به سازمانها و نهادهای گوناگون فرستاد که البته اینا جنبه خوشبینانه ماجراست. در هر حال باید از جایی شروع کرد و ادامه داد چون معتقدم که تنها و تنها با آموزشه که میشه از بدبختی و فلاکت یک نسل جلوگیری کرد و به آزادی واقعی رسید .با تشکر از همه شما نازنینان .درسته که با یه گل بهار نمیشه ولی میشه بوی بهارو حس کرد . منتظر اعلام آمادگیتون هستم تا به امید خدا کاری کوچک با اهدافی بزرگ رو آغاز کنیم .                                                                                                                                                                                                                         

۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

نامه ای از یک دوست کوچک به خواهر پاک و معصومم بهاره مقامی

رنجنامه که چه عرض کنم . شکنجه نامه دردناکت را خوندم وخون گریستم . عزیزم ،تو چون صبحدم بهاری پاک و بیگناهی .چرا نام ج...ده بر خود مینهی ؟ تو و دیگر قربانیان این رژیم سفاک خونریز برای ما چون مریم مقدس هستید . ناپاکی وبدنامی برازنده وجود نازنین شمایان نیست .گریه مکن و سر به زیر میفکن .تو افتخار ایران زمینی . دخت رنجدیده ایران ، مام وطن در غم شمایان دل پر خون و دیده پر اشک دارد . گل نیلوفر من ، تو نیز چون گل نیلوفر نماد پاکی و بکارتی . دیده گریان مکن . این بازجویان از نسل مغول و تازیانند ، جز قتل و تجاوز و ویرانی و سوزاندن ،هنر دیگری ندارند .این حرامیان پلید از نسل دیوانند و تشنه خون آدمیزاده . رانده دنیا و آخرت . بیشرف و بی ناموس . درنده چون گرگ گرسنه . که به باور من گرگ بر این نجس کیشان هزاران بار برتری دارد . چرا که هیچ گرگی گرگ دیگری را نمیدرد . خواهر زجر دیده ام بی تابی مکن و صبور باش . میدانم که بسیار سخت و طاقت فرساست اما بدین دلخوش دار که تو در نظر هموطنانت و یا هر انسان آزاد کیشی نه یک بدنام که یک قهرمانی . در ایران فردا تو و دیگر قربانیان سمبل آزادیخواهی یک سرزمین خواهید بود . برخود ببال نازنینم و غمین مباش . به مردانگیم سوگند که تقاص عصمت ترا از این حرام زادگان خواهیم گرفت و ریش کثیفشان را که اینهمه ترا آزرده ساخته بود ، با خونشان خضاب خواهیم کرد تا اندکی دل سوخته ات آرام گیرد . چه بگویم وچه بنویسم که قلمم در برابر عذاب دردناکت چنان حقیر و کوچک است که شرمم میاید بگویم صبوری نما . ولی چه کنم که جز یک قلم اسلحه دیگری ندارم و جز نوشتن هنری . اما بعنوان یک هموطن میخواهم بدانی که برای ما بسیار باارزش و قابل احترامی .در آخر قسمتی از
یکی از سروده های خود را تقدیم تو نازنین خواهم کرد

قصه شیخ و شه وریش و عبا  - میکنم آخر به امید خدا
بر تن البرز و تفتان و سهند  -  می نویسم اسم زیبای ترا با چند رنگ
اولش سبز و سپس سرخ و سفید  - پرچم زیبای ایران می نهم برآن ستیغ
برفرود پایه زیبای سبز پرچمم  -  می نهم زانو بروی خاک پاک میهنم
میکنم سجده به سر نی با دو پا  -  تا بدانند آرش و سهراب و اشکان و ندا
ریشه پا برجاست در این خاک پاک  -  گرچه ویران است و از بنیان خراب

اوضاع مملکت ما هم مثل کامواهای بافتنی مامان بزرگم بدجوری بهم گوریده (در هم بر هم شده )

مادر بزرگ خدا بیامرزم علاقه زیادی به بافتنی داشت و همیشه دم دستش یه سبد کوچولو پر از کامواهای رنگی بود . ما بچه ها هم که عاشق فضولی و بازی با این گلوله های رنگارنگ به جای توپ بودیم . بیچاره پیرزن ، همیشه با مهربونی میگفت مادر جون قربونتون برم کاموا که توپ نیست . اینهمه توپ دارین با اونا بازی کنید .  اینارو پرت نکنین که بهم میگورن . حالا با خوندن اینهمه خبر درباره انحرافات هفتاد و دو درصدی دولت ا.ن در بودجه هشتادو هفت ،افاضات عالمانه اخیرجناب ا.ن درباره  آمریکا و بدنبال آن مسخره و مضحکه شدن در کل بلاد کفر و اسلام ،پخش رنجنامه بهاره مقامی که دو شبانه روز اشک به چشمانم هدیه داد ، از طرفی گفته های اخیر رضا پهلوی و از سویی محاکمه دو دختر تازه مسیحی شده ی مسلمان به جرم اقدام علیه امنیت ملی که ربطش با هم هنوز مشخص نیست ،آش شله قلمکاری ساخته که حتی دستهای پر حوصله مادربزرگ من هم قادر به باز کردن گره هایش نیست     

۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

آقای رییس جمهور نترس ، شما که از قبل برنامه مسافرت هاتو به افغانستا ن و عراق اعلام میکنی ، اگر مردی...

آقای رییس جمهور نترس ، شما که برنامه مسافرتاتو به افغانستان و عراق از قبل اعلام میکنی ، اگر مردی یه دفعه فقط یه دفعه برنامه های مسافرتای داخلیتو اعلام کن .

حکایت بر دار شدن حسنک وزیر و به دار آویخته شدن حسنک ما

درست پنج سال پیش بود . روز 14ام فروردین 1384 . ساعت 8 صبح . تلفن پشت سر هم زنگ میزد . بیدار شدم و خمیازه کشان گوشی رو برداشتم . صدای جیغ میومد و ناله . دلم هری ریخت پایین . با ترس گفتم الو الو . یکی از دوستام بود با صدایی گرفته گفت بدبخت شدیم حسن رو کشتن . زانوهام لرزیدند و مثل شمع تا شدم . تا به خونه حسن برسم صد بار مردم و زنده شدم . مرتبا میگفتم دروغه دروغه . حتما اشتباهی شده . کی ممکنه حسنو بکشه ؟ آخه برای چی ؟ مگه حسن چیکار کرده که باید کشته شه ؟ حسن تازه برای عید نوروز به مرخصی اومده بود و چون قهرمان بوکس بود دماغش از چند جا شکسته بود که روز سوم عید رفته بود و عملش کرده بود . تازه هفت ماه بود که سرباز شده بود البته با تاخیر . یدونه پسر بود و نان آور خانواده . بخاطر کارهای بدنی که از ده دوازده سالگی انجام داده بود و کلاسهای بدن سازی که میرفت ، هرکولی بود که همتا نداشت . دومتر قد و بازوهایی با عضلات پیچیده . کشتنش کار ساده ای نمیتونست باشه . باورش هم سخت و درد ناک بود . ولی متاسفانه واقعیت داشت  ،کشته شده بود به همین سادگی .روز دوازدهم فروردین رفته بود باشگاه سوارکاری کردان . میخواست برای سیزده بدر اسبایی رو که رام کرده بود به فامیل نشون بده . ساعت هشت شب یه پیکان میاد دنبالش و میبرنش و فردا صبح جسدشو در حالیکه رگای هر دو دستش بریده شده بودن به تک درخت خشکیده ای که جلوی در باشگاه سوارکاری بود ، به دار کشیده بود . بدن هرکول زیبای ما چون برگی خشکیده و خزان زده روی درخت تاب میخورد . پرونده حسنک ما با اعلام خودکشی بسته شد . و هیچکس نتوانست جواب سوال مارو که چه جوری با رگای بریده شده میشه آدم خودشو دار بزنه ، رو نداد . لباس سپیدش حتی خون آلود هم نبود . واین یکی از عجایب هفتگانه بود که کسی رگ دستشو بزنه بعد هم خودشو دار بزنه و لباسش خونی نشه . ادمی که قصد خود کشی داشته باشه میره  دماغشو عمل کنه ؟ میدونم که خانواده اش شکایت کردند و چند بار پرونده اش گم شد و در نهایت پرونده مختومه شد .حسنک بیگناه ما پنج ساله که بیدلیل در خاک سرد مظلومانه به خوابی بی بازگشت فرو رفته و هیچکس جوابگوی این جنایت پنهان نیست . فکر میکنم که مادر حسنک ما مانند مادر حسنک وزیر که زنی سخت جگرآور بود ، آنچنان صبور و پر طاقت نیست . پنجمین سال در گذشت حسن هادی گل قهرمان بوکس ایران و دارنده مدالهای متعدد شنا بر ورزش دوستان و خانواده عزیزش تسلیت باد . به امید روزی که تمامی قاتلین حسنک ها به پای میز محاکمه آورده و مجازات شوند .آن روز زیاد دور نیست.

۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

سیزده بدر ، رهبر پر ، احمدی هم میشه دربدر، آخوندا هم برن ددر

فقط همین .سیزده بدر سبز خط بطلان دیگری بر پیکره نظام جمهوری اسلامی خواهد بود .همگی بگین ایشالله

دو کلمه هم از مادر عروس بشنوید

در خبر ها آمده بود که سران کشورهای عربی از ایران خواسته بودن برای اثبات حسن نیت و برادری سه جزیره تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را دو دستی در بشقاب گذاشته و تقدیم امارات نماید . البته که تمامی این مناقشات به خاطر بی لیاقتی و بی کفایتی جمهوری ضد ایرانی اسلامیست.اگر این متدین نماهای دورو قدری کمتر دین پرست و اندکی بیشتر میهن پرست بودند و کمتر به هر کفتاری باج میدادند ،امروز هر تازه به دوران رسیده ای ادعای یک تکه از این سرزمین رنجدیده را نمیکرد . دخترا و زنامونو که صادر میکنن امارات . میوه ها و خشکبارمونو هم که همینطور . بستی میهن و نوشابه هامونم که بازارش داغتر از خود ایرانه . خلیج فارس هم که یواش یواش دارن میکنن خلیج عربی . البته منهای از دست دادن بخش زیادی از مالکیت دریای خزر و شهرهای ساحلیش و سهم نفت و ماهیهای خاویاردارش که  همگی از برکت وجود نحس آخوندا چپو شد و عجیب تراینکه این بذل و بخشش هاتمومی هم ندارن . گاز مجانی به هند و پاکستان ،کمکهای مالی و رزمی به طالبان و لبنان و غزه به قیمت گرسنگی و فقر بچه های بیگناه این مرز و بوم .به واقع که باید این جمله را با طلا نوشت که آخوند از طاعون خطرناکتره .وای به حال کشور ما که نمرده سر جنازه اش کشمکشه و همه اینها از برکت وجود این آخونداست و چه زیبا گفته اند که با نعلین و عبا نمیشه کشورداری کرد .در آخر باید دو کلمه هم از مادر عروس شنید ، در پی درخواست سران کشورهای عربی مبنی بر الحاق سه جزیره متعلق به ایران بهتر است که آخوندهای هم خون و برادر ایرانی اسم این تحفه را به زهرمارات تغییر نام داده و آن را دو دستی تقدیم برادران خونی و نسبی وهم جد و ابایی خود در امارات نموده تا مثل زهر در گلوی هر دو طرف مانده وداغشان به دلمان بماند.زنده باد ایرانی و ایران زمین .سیزده بدر سبزسبز در راه است . سبز باشیم و سبز بمانیم . به امید آزادی ایران دردمند و ستمدیده .