۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

ماله کشی موقوف !

این ماله کشیهای ما جماعت ایرانی تا به کجا ادامه دارد ؟؟ اگر افتخاری به پابوسی و کاسه لیسی احمدی نژاد برود ، میگوییم که دست بزرگ فتنه میخواهد بین ما تفرقه بیاندازد ! ما که از نیت او باخبر نبوده ایم !! اگر هنرنماهای کشورمان به پابوسی رهبر بروند ، میگوییم مجبورشان کرده اند و چاره ای نداشته اند ! از ترس آجر نشدن نانشان رفته اند ! اگر پروانه معصومی چادر سیاه بر سر فکند و با افتخار بگوید که من با تب سی و نه درجه به حضور رهبر رسیده ام ، باز هم میگوییم که حالا یه چیزی گفته و نباید کارهای خوب گذشته اش بیکباره زیر سوال برود ! عجب جماعت خوش خیالی هستیم ما ! برای کارهای ناشایست هر کسی بالاخره توجیهی داریم ! حالا که نوبت به حسن خمینی  و رفسنجانی رسید واویلا !دیگر دست بزرگ فتنه رسما از آستین درآمده و قصد نابودی جنبش سبز را کرده است ! شام و بخور بخورش مال آنها و ماله کشی اش مال ما آدمهای زود انگار و زود باور ! این چه ویروسیست که وارد ذهن و جان ما کرده اند ؟؟ تا حرف از حسن خمینی میشود ، همه خفه شوند و نگویند که چرا با وجود اینهمه تنش و مشکلات به وجود آمده اخیر ، شرکت در ضیافت افطار در بیت رهبری دیگر چه صیغه ایست  ؟ تا حرف از رفسنجانی و قتل و غارت و چاپیدنهایش میشود ، داد همه در می آید که ای بابا الان چه وقت گفتن این حرفهاست ؟؟ رفسنجانی وزنه سنگینیست که همه کار ازش برمیاد ! اگه نباشه مملکت سگستان میشه ! دلمان را خوش کرده ایم به چهار آخوند بیسواد نعلین پوش که برای ما مملکت اداره کنند ! برای ما تکلیف تعیین کنند و با سرنوشت ما و فرزندانمان بازی کنند !! تا حرفی هم از گند کاریهایشان پیش آید فریاد واویلا و برچسب های تفرقه انداز و منافق و ... چپ و راست بر سر ما باریدن می گیرد ! در آخر حیفم می آید از این بیت استاد ادب پارسی چشم پوشی نمایم که : به یزدان اگر ما خرد داشتیم ::: کجا این سرانجام  بد داشتیم