۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

درود بر تمامی بالاترین ها .مقاله ای توی سایت دیدم با عنوان "چرا تخریب اموال عمومی "  که رو سرم دوتا شاخ سبز کرد . من فقط یک سوال از نویسنده این متن دارم . آقا یا خانم محترم ، چقدر باید پول خرج بشه تا یه بچه تبدیل به یه دانشجو بشه ؟مگر در تمامی دنیا از نیرو های دانش آموخته بعنوان سرمایه های ملی نام نمی برند ؟شما دوتا سطل آشغال و چند تا شیشه شکسته رو سرمایه ملی میدونی و برای از دست دادنشون نگرانی ولی برای دانشجویی که بی رحمانه و در نهایت سنگدلی با اسلحه هایی که ازپول همین مردم خریداری شده ، به خاک و خون کشیده میشه ، نگران  نیستی ؟ به قول مولانا کدو رو دیدی ولی ....ندیدی ؟ و حرف آخر اینکه اینهمه نگرانی رو در قالب نامه ای خطاب به اقا مجتبی و پسران رفسنجانی و سایر اقا زاده ها که با پول بنده و جنابعالی کیف دنیا و آخرت رو میکنن ، بنویس .
چشم دل باز کن که جان بینی 
آنچه نادیدنیست آن بینی

۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

دلاور مردان و شیر زنان سرزمینم ،در رثا و عزای شهیدان و بی گناهان وطن هرچه گوییم و هرچه نویسیم بیانگر ذره ای ، تنها ذره ای از این مصیبت عظیم که عاشورا در برابرش  خرد و کوچک می نماید ، نیست .مصایب زینب در برابر داغهای مام وطن چه ناچیز و حقیر می نماید . بر داغ علی اکبر و عباس بن علی گریه کردن و دل سوزاندن چه سخت و طاقت فرساست وقتی رادمردی را یزیدیان بی رحمانه زیر چرخهای ماشین هایشان له می کنند .چگونه باید گریست و چه باید گریست ؟ اشک ؟خون ؟ 
 چه باید نامید اتفاقات اخیر را ؟ سنگدلی ؟ جنون ؟ فاجعه ؟ چگونه می شود به مادران این دلاوران شهید تسلیت گفت و چه گفت ؟ کجاست پیکران پاره پاره شده شان ؟ بر چه بگریند ؟؟ به کدامین بهانه دل مست از اندوه را تسلی دهند ؟
آی خولیان ،ای حرامیان ای یزیدیان بی شرف مست پیروزی اید ؟ اندکی صبر ، سحر نزدیک است . بر خود بلرزید حرامیان . بابک ها ، آریو برزن ها ، یو تاب ها ، پروشا ها ، ستار خان ها ، باقر خان  ها ، مازیارها ،لطفعلی خان ها همه زنده اند .
چقدر می زنید ؟ چقدر می کشید ؟ نمی دانید که ما میرا نیستیم ؟ نمی دانید که درختان ایستاده میمیرند .نمی دانید تبر شما تنها تنه ما را قطع می کند ؟ با ریشه هامان چه می کنید ؟
 بکشید . بزنید ولی ای حرامیان، ای خاینان ،ای وطن فروشان خودفروخته ، فریادهای ما چون گردبادی عظیم شمایان را در بر گرفته و هر لحظه بیشتر به کام می کشد . تا وقت باقیست  برگردید و با سر بلندی در انتظار محاکمه خویش بنشینید و با عزت و بزرگ بمیرید نه با خواری و ذلت . در برابر اراده مردم سر فرو آرید وکارنامه سیاه خود را سیاه تر نکنید . پیروزی نزدیک است و روز حساب در پیش

۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

چند شعار برای محرم

ایران شده کرب و بلا
شمر و یزید شدن آقا

شمر و یزید روسفید
بسیج و سپاه شدن رقیب

شمر ویزید نمردین
بسیجو جاتون نشوندین

موسوی علمدار 
درفش کاوه بردار

شعری از خودم با عنوان آه مادر سبز رویایم چه شد ؟

آه مادر، سبز رویایم چه شد ؟
آن همه ارکیده و آلاله و لاله چه شد ؟
آه مادر، سبز رویایم کجاست ؟
پاره های آن دل غرقه به خون من کجاست ؟
آخ مادر، تیر ضحاکان به قلب من چراست ؟
دست ناپاک یزیدان غرقه در خونم چراست ؟
آه مادر، گور من از خون چرا گلگون شده ؟
آه رخت نازکم اینسان چرا پر خون شده ؟
آه مادر سنگ گور من کجاست ؟
سنگ گور من ، چو خاری در دو چشم اژدهاست ؟
آخ مادر، آخر ای مادر گناه من چه بود ؟
سبزی دستبند و شال و روسری ؟
سبزی فریاد یا "ای موسوی" ؟
آه مادر، آخ مادر سبز رویایم چه شد ؟
تلخی مرگ تنم ، آن سرو بی دامان چه شد ؟
آخر ای مادر مگر شلاق و زندان و تجاوز بس نبود ؟
پس چرا سوزانده شد برگ تنم در خشم و دود ؟
آه مادر، دست بی تابم ترا می خواهد اما ای دریغ
 دست من کوتاه وجسم پرپرم انبان تیغ
آه مادر، ناله های تو چرا اینجوریند ؟
ناله های جانگدازت هم هنوز زندانی اند ؟
آه مادر، مرگ شیران را برای روبهان مویه مکن
روبهان سر مست این پیروزیند، زاری مکن
آخ مادر، بر سر بالین من ضجه مزن
آه مادر، سبز رویای مرا زردی مزن
سبزی رویای من در دست توست
بر لبان پر ز فریاد تو و امثال توست
آه مادر، جسم من آنجا نهال کوچکیست
آن نهال آنجا بسان کودکیست
آه مادر، آن نهال کوچکم تشنه شده
آخ مادر، فریاد "مرگ بر دیکتاتورت " چشمه شده
چشمه جاری ساز از بند گلو
بشکن آن زاهد نمای پر ز رو

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

یک رباعی از خیام قابل توجه آدم فروشان خود فروش

قانع به یک استخوان چو کرکس بودن
به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده وپالوده هر خس بودن

این رباعی تقدیم به کسانی که برای پول و یا هر چیز موجه ای از نظر خودشون با کابل و چوب و چماق به جون مردم میافتن .وای که از پس امروز بود فردایی