۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

چرا قاطرها در مواقع سختی و زجر به جای دفاع در برابر عامل خارجی یکدیگر را گاز میگیرند ؟ درست مانند ما ایرانیها

این سختترین و شاید دردناک ترین مقاله ایست که مینویسم . شاید دلیل آن تجربه ی حضور در جوامع مجازی ایرانی باشد . من به این نتیجه رسیدم که ما ایرانیها اصلا آدمهای باجربزه و عاقل و متحد و دور اندیشی نیستیم و جز تا نوک دماغ خود چیزی را فراتر نخواهیم دید که بتوانیم و یا بخواهیم از فرصت های پیش آمده و یا محیطهای آزاد و بدون سانسور برای همفکری و اتحاد و رسانیدن صدای خود و مردم اسیر داخل کشور به گوش دیگران تلاشی کنیم .

در این محیط های مجازی که همه ادعای وکیل بودن و دکتر بودن و مهندس بودن و داشتن چند لیسانس و فوق لیسانس ، می کنند هیچ کس قدمی برای احقاق حق و حقوق از دست رفته ی فلک زدگان داخل کشور برنمی دارد .

اینهمه خانومها و آقایون مدعی دو یا سه زبانه داریم که تنها هنرشان در نوشتن آی لاو یو و آی هیت یو و فحشای خواهر مادر ازین دست میباشد . دریغ از ترجمه ی یک خبر دردناک و دریغ از یک کمک به مردم اسیر داخل ایران .

تنها هنر این جماعت خارج از کشور که در محیطی اینچنینی جمع شده اند بافتن خزعبلات و چرندیات و دادن فحش خواهر مادر به یکدیگر و گذاشتن عکس برف ، بارون و احیانا ماشین و شراب دخترهای لخت و عور به قول خودشان سکسی وشب جمعه ای است .

نه اینکه اینها بد هستند و من مخالف اینکارها باشم ، نه . ولی در حال حاضر که شرایط کشور ما به گونه ایست که هر لحظه امکان وقوع یک انفجار بله انفجار و نه یک انقلاب در آن می رود و با مردم نا آگاه و دین زده ی ما که به طور گسترده ای از نیاوران تا خاوران پراکندگی محل سکونت دارند ، باید که از بیست و چهار ساعت دقیقا بیست و چهار ساعت فعالیت های روشنگرانه و آگاهی دهنده داشته باشیم . نه اینکه توی اتاق گرم و امن خود نشسته و دیگران را به باد فحش و تمسخر و ناسزا بگیریم .

چرا ما درباره ی آینده ایران آزادمان هیچ وقت حرفی نمیزنیم ؟ چرا سعی در تهیه ی یک پیش نویس قانون اساسی نمیکنیم ؟ یعنی ما دو تا وکیل آدم حسابی و مجرب و آگاه به مسایل و حقوق بین الملل و حقوق بشر و قوانین ایران نداریم ؟ البته که نداریم زیرا چنین وکیلی کی پایش را به چنین محیطی خواهد گزارد ؟ 
اگر در زمان انقلاب نیز پدرانمان چنین تمهیدی می اندیشیدند  تنها دونفرشان انقدر شعور و آگاهی و چنین نگاه دوربینانه و آگاهانه ای داشتند ، امروز اینهمه در قانون اساسی ما قوانین و تبصره های نژاد پرستانه و پایمال کننده علیه زنان وجود نمی داشت .
هرگز فکر نمی کنیم و فقط مثل طوطی تکرار می کنیم که در آینده ی ایران آزاد ، سپاه و بسیج و ارتش و همه همه منحل شده چون بی کفایتند و به درد نخور و لایق مردن . کاملا با شما موافقم . اما برای کشوری انقلاب کرده که هیچ نیروی دفاعی ندارد از نظر من و شما باید این نیروهای بی کفایت به دریا ریخته شوند ، در برابر خطر حمله ی یک کشور بیگانه چه باید کرد ؟
چرا مانند نادانها دائم از خطر حمله ی اسراییل حرف می زنیم و بحث می کنیم و وحشت می کنیم بدون اینکه یک نفر آگاه و باسواد پیدا شود و بگوید از نظر علمی و نظامی اصلا همچین چیزی برای اسراییل امکان پذیر نیست ؟ چرا به جای خاله زنک بازی دو تا مقاله در این رابطه نمی خوانیم ؟ من برای شما توضیح می دهم تا دل به حمله ی اسراییل برای براندازی جمهوری اسلامی نبندید . از نظر نظامی 50 هدف در ایران برای حمله نشانه گذاری شده اند که تاسیسات نطنز برخلاف بقیه چنان در اعماق زمین ساخته شده اند که به راحتی قابل تخریب نیستند . برای حمله به ایران ابتدا هواپیماهای اسراییلی باید از پدافندهای هوایی ایران عبور کنند که اینکار تنها توسط بمب افکن های رادارگریز آمریکا قابل انجام است و اسراییل چنین هواپیماهایی ندارد . برای از بین بردن تاسیسات زیر زمینی نطنز تنها میتوان از بمب افکن های نوع ب -52 استفاده کرد که باز هم اسراییل چنین بمب افکن هایی ندارد . برای حمله دریایی هم باید ابتدا تمامی نیروی دریایی را در خلیج فارس از بین ببرد که با خطر بسته شدن تنگه ی هرمز از سوی ایران مواجه خواهد شد و برای جلوگیری از چنین اقدامی توسط ایران باید مجهز به ناوگان هواپیمابری مانند آمریکا باشد که نیست و چنین ناوگانی ندارد . نیروی هوایی اسراییل دارای هواپیماهای جنگی اف 15و 16 هستند که برای جنگ با فاصله های زیاد مناسب نیستند . فاصله ی ایران تا اسراییل 1500 کیلومتر است که برای رسیدن به ایران این هواپیماها باید در وسط راه سوخت گیری کنند که ارتش اسراییل تنها 9 هواپیما از نوع تانک بنزین هوایی دارد که برای یک جنگ با چنین عظمت کافی نیستند . تنها راهکار اسرائیل استفاده از بمب های اتمیست که در اختیار دارد . البته برای آمریکا چنین جنگی با توجه به تجهیزاتی که در اختیار دارد ، کاملا امکان پذیر و شدنیست . اما آیا آمریکا خود را درگیر جنگ با ایران خواهد کرد ؟


چرا نمی روید ونمی رویم کمی در تاریخ کشورهایی که خود با دست خالی اما متحد و یکدل انقلاب کرده اند ، حتی نیم نگاهی بیاندازیم ؟ درست مانند مادرانی که در میدان مادر آرژانتین با دست خالی و تنها با پشتوانه ی همصدایی و همنوایی چنان کارستان عظیمی به راه انداختند . تا به کی دل به چنان امیدهای واهی و مسخره ای بسته ایم که یک کشور خارجی به کمک ما آمده و ما را از شر این جمهوری ننگین اسلامی رهایی بخشد ؟
چرا ؟؟ من با شجاعت میگویم چرا ؟ تنها دلیلش تن پروری و مآل اندیشی و گشاد بودن و دل کندن از مال و ثروت و زندگیست . دلیلش وابستگیست به هر چیزو یا هر کسی . 
چرا در خارج از کشور یک اپوزوسیون شناخته شده ی کارآمد نداریم ؟ چرا ؟ چون عشق وکالت و وزارت در ایرانی که هنوز آزاد نشده چنان برخی از آقایان را قلقلک میدهد که هنوز ایران آزاد نشده به فکر تقسیم مال و منصب خود هستند .

آقای شاهزاده هم که کار خاصی انجام نمیدهند و دائم از نافرمانی مدنی سخن میگویند . آخر آقای شاهزاده ی عزیز شما برای مردمی که هنوز حقوق مدنی خود را به درستی نمی شناسند از کدامین نافرمانی سخن میگویید ؟ شاید نود درصد این مردم اصلا نمی فهمند که شما چه می گویید . با امکانات و اختیارات و چهره ی شناخته شده ای که شما در مطبوعات خارجی و ایرانی خارج از کشور دارید چرا از امکانات خود استفاده نمیکنید و راهکارهای مناسب ارائه نمی دهید ؟ راهکارهایی که مناسب وضع و امکانات اکنون مردم نا آگاه ایران باشد ؟
من هم قبول دارم که نافرمانی مدنی کم هزینه ترین و بی خطر ترین راه ممکن است . اما برای مردمی که نود درصدشان با تمام وجود مذهبی هستند و برای مثال نپرداختن قبض آب را گناهی کبیره می دانند ، از کدام نافرمانی مدنی سخن می گویید ؟ مردمی که دارا و ندار هنوز چشم به دهان مراجع تقلیدشان و یا آخوند مسجدشان دوخته و هنوز هم که هنوز است برای حلال کردن مال خود دست به دامان این دین و دنیا فروشان میشوند،انتظار نافرمانی مدنی دارید ؟
چرا ما در خارج از کشور یک رهبر مناسب نداریم که حتی عین خمینی بیسواد اما کارآمد باشد ؟ مگر انقلاب ننگین 57 چگونه صورت گرفت ؟ مگر خمینی چه امکانات و اختیاراتی داشت ؟ به جز یک رادیو ؟ الان که اینهمه وسایل ارتباطات جمعی هست و مردم حتی در ته ده کوره ها هم کامپوتر شخصی و اینترنت دارند . دلیلش کاملا واضح هست . ما رهبری لایق نداریم که بخواهد حرکت های گروهی مردم داخل ایران را با مردم خارج از کشور هماهنگ کند و از نظر مالی و اقتصادی حامی کسانی باشد که در ایران با شجاعت علیه ستم و ظلم آخوندهای حرامی برخاسته وبه زندان میروند . 
می دانید چرا خمینی پیروز شد ؟ چون چیزی به مردم داد که مردم در به دست آوردنش میسوختند . دین ! بله او از پست ترین راه اما موفق ترین و کوتاه ترین راه وارد شد . هیچ فکر کرده اید برای تغییر این جمهوری ننگین اسلامی چه چیزی بیشتر و بهتر باید جایگزین دین کنید ؟ وقتی دین مردمی را میخواهید بگیرید باید چیزی بهتر و بالاتر جایگزین آن کنید ، اما چه ؟ آیا تا به حال حتی نیز به آن اندیشیده اید ؟ تمام زیر بنای زندگی این مردم به شدت خرافی بینوای مستمند را دین تشکیل می دهد که یکی از عوامل موفقیت و در واقع برگ برنده ی جمهوری اسلامی به شمار میرود !
درد ما به گفته ی هدایت "قحط الرجال" است . درد ما نداشتن یک آلترناتیو است . درد ما بیغیرتی بی حمیتی بزرگان است . درد ما خوار بودن و خوار ماندن است . درد ما گشادی و پست بودن است . درد ما خواستن و به دست آوردن بدون پرداختن هیچ بهاییست . درد ما کر بودن و کور بودن و لال ماندن است .
بر می گردیم به داخل ایران . از جنبش سبز شروع میکنیم . چند نفر بر اساس بی کفایتی و بی لیاقتی سران جنبش به خاک و خون کشیده شدند ؟ چند خانواده بچه و یا سرپرست خود را از دست دادند ؟ چرا نمی پذیریم واقعیت را هر چند تلخ و غیر قابل باور باشد ؟ چرا نمیفهمیم که هر کسی جز موسوی و کروبی که خود از بدنه ی همین نظام و معتقد به همین نظام هستند ، هرکس دیگری در راس این جنبش قرار می گرفت همان ثانیه ی اول کلکش کنده شده بود ؟ چرا خود را به نادانی و حماقت میزنیم ؟ چرا نمیخواهیم باور کنیم اگر به این دو گزندی نمی رسد تنها دلیلش تنبان آلوده ایست که آقایان ترسش را دارند که روزی پایین کشیده شود ؟ تا به کی خود را به خریت زده و فکر میکنیم این دو تافته ی جدا بافته ای از این نظام هستند ؟ درست حکایت خمینی ست که اوایل ورودش همه چیز را به طور شفاف و واضح بیان کرد و این مردم نادان جوگیر نفهمیدند . حال حکایت موسویست که خود صراحتا اعلام میکند به آرمانهای امام گور به گور شده ی راحل وفادار است و باز ما خود را به خریت زده و دنبالش چون عروسکان مسخ شده به راه می افتیم و زیر علمش سینه میزنیم . از کدام یک از دردهایم بگویم ؟ از کدامینش که دل شرحه شرحه ام به یکباره نترکد ؟
باز مثل پیرزنها بنشینید و ناله کنید و نفرین . باز هم مثل قاطرهایی که شلاق ستم گوشت تنشان را میپراند به جای حمله به دشمن همدیگر را گاز بگیرید . باز هم در محیط امن خارج از کشور عکس باسن و سینه ی فلان هنرپیشه را شر کنید . باز هم دور هنرمندان درجه سه و چهار این محیطهای مجازی جمع شوید و الکی به به چه چه کنید و ویدیوهای صد سال پیش قتل و غارت و تجاوز مربوط به ایران را فید کنید و ناله کنید و فحش دهید . چرا که نه ؟ وای بر مردمی که شما قشر تحصیلکرده و خارج از کشورش باشید.
وای بر من و شما که می دانیم این بزرگان مفتخور دلشان برای ما نسوخته و تنها خود ما هستیم که میتوانیم با کمک هم کاری هر چند کوچک انجام دهیم و نمی دهیم که در محیطی امن از همفکری و همکاری با هم خودداری کرده و تنها فحش می دهیم . نگاه ما به فعالین حقوق بشر و رفرمیست ها و ..... فقط یک نگاه پر کینه و نه انتقادیست . من هم با شما موافقم اما چه راهکاری پیشنهاد می دهید ؟ چرا خودتان پیشقدم نمیشوید ؟ چرا خودتان کاری نمیکنید ؟ الان که به برکت وجود اینترنت محیطهای مجازی مخصوصا برای خارج از کشور نشینان همه گونه امکانات و دسترسی به رسانه های خارجی مهیا میباشد چرا هیاهوی بیخودی؟ شماها که توی فیس و افاده خدا را شکر از چیزی کم نمی آورید و هر کدام شش هفت مدرک دارید و چهار پنج زبان بلدید . یعنی از ترجمه ی یک خبر عاجزید ؟ هستید . می دانم که هستید و همگی طبل تو خالی هستید .
من هم ایرانیم چون شما . تمامی فکر و ذکر شما توهم و بدبینی و خراب کردن دیگران و بالا کشیدن خودتان و فخر فروشی به نداشته هایتان است . ننگ بر شما و من که هیچ کاری نمیکنیم . از زن و مرد فقط نشسته ایم و نق میزنیم و برای توجیه کار خود میگوییم ای بابا این محیطها برای رفع خستگی و بودن در کنار دوستان ایرانیست .خب بنشینیم و نگاه کنیم . چه چیزی عوض خواهد شد ؟

تا قیامت کروبی و موسوی و خاتمی و نکبتهایی مانند اینها را به فحش و ناسزا ببندیم ، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ یا شاهزاده رضا پهلوی را بزرگ کنیم ووقتی از او حرف میزنیم رگ گردنمان از زور تعصب بترکد ؟ خب برای همین شاهزاده چه کرده ایم ؟ نمیشود انجمنی تشکیل داد و به بررسی خواسته ها و نظرات خودمان نسبت به ایشان و آینده ی ایران فردا نظرسنجی و نظر دهی کرد ؟ من برای مثال ویدیویی از عباس میلانی در فرندفید راجع به تفاوتهای رضا شاه و محمدرضا شاه گذاشتم که کمتر از فید کفش فلان خواننده لایک خورد . بارها همین کار را انجام دادم و نتیجه اش همانی بود که گفتم . پس هنوز ما به بلوغ فکری و سیاسی نرسیده ایم که خودمان تصمیم گیرنده باشیم و باید که دیگران برایمان تصمیم بگیرند . ما هم مثل قاطرهای بسته به گاری دائم نشخوار کنیم و اگر تازیانه ای بر ما زدند همدیگر را گاز بگیریم .
تمامی ما ایرانیها در سراسر دنیا چنین ایم . مخصوصا در لس آنجلس که مقاله ای هم در این مورد پیشترها نوشتم . حتی از لزوم تشکیل یک جبهه ی مشترک در خارج از کشور نیز گفتم که اصلا کسی نفهمید . 
جالب اینجاست که هر کدام از ما یکپا سیاستمدار و نظریه پرداز هستیم اما جربزه و وجود در کنار هم بودن و فعالیت کردن را نداریم . مدام در هر حال مچ گیری وتخریب شخصیت برای ثابت کردن و به کرسی نشاندن حرف خود هستید و هستیم . اگر این انرژی و وقتی که برای مچ گیری  و تخریب شخصیت یکدیگر میشد ، صرف دو کلمه حرف حساب و تصمیم برای گرفتن ایرانی آزاد میشد ، مسلما الان راهکارهای بهتری به جز ناله و نفرین و حمله های گروهی و تخریبهای شخصیتی گروهی میشد .
جالب اینجاست که از دختر و پسر دم از آزادی ایران میزنند ولی حتی انقدر برای فرهنگ کشور خود ارزش قائل نیستند که نیم ساعتی از وقت خود را صرف انداختن نیم نگاهی به لغت نامه های پارسی کرده تا اینهمه اشتباه نوشتاری در نوشته های خود نداشته باشند . این کمترین ادای حق ممکنه نسبت به کشور و فرهنگ ماست . 
 چرا نباید روزی ده دقیقه وقت خود را صرف مطالعه تاریخ کشورهایی کنیم که سابقه ی انقلاب و تغییر رژیم داشته اند ؟ چرا نباید فکر کنیم آلمان که در جنگ جهانی دوم جز تلی خاک چیز دیگری نبود ، الان اینگونه پیشرفته و صنعتی و پیشتاز شده و یا ژاپن ؟جواب این سوال بسیار روشن است . هیتلر یا تمام هیتلر بودنش و کشت و کشتار و جنایتی که کرد نتوانست فرهنگ این مردم را تغییر دهد و وای بر ما که هر کسی که در ایران بر سر کار آمد مخصوصا دوره ی ننگین پانصد ساله ی تازش تازیان ، مانند آنها و حتی دو آتشه تر از خود عربها شدیم و چنان آن ملاعین را گرامی میپنداریم که حتی در بین عربها نیز چنین احترام و اعتقادی نسبت به اهل بیت دیده نمیشود . از بقیه مسائل بگذریم که در هر محیطی چه مجازی و چه واقعی ما ایرانیها توان ما شدن را هرگز نداشته و نخواهیم داشت . ما دیکتاتورهای کوچکی هستیم که توان شدن را نداریم وگرنه هر کدام از ما که قدرت و محیط مناسب را پیدا کنیم از هیتلر و موسولینی و خمینی هزاران بار بدتر خواهیم شد و سرنوشت هر کسی هم که بعد از آخوندها در ایران بر سرکار آید نیز همین خواهد بود . ما دیکتاتورپروریم .
مدام مانند پیرزنها ناله می کنیم که ما نسل سوخته ایم خیرو خوشی ازدوران بچگی و جوانی خود نبرده ایم اما لحظه ای فکر نمی کنیم چه کارهایی برای رهایی از این بدبختی و ادبار و نکبت برای خود کرده ایم ؟ ما که نسل سوخته ایم چرا اجازه می دهیم نسلهای بعد از ما بدبخت تر و مفلوک تر و سوخته تر از ما باقی بمانند ؟ حساب کنید نسبت به نسل ما چند درصد نسل جدید از سن کودکی مشغول کارهای سیاهی چون گدایی گل فروشی و شیشه پاک کردن سر چهار راهها ، فروختن فال و بیسکوییت و.....شده اند ؟ انصاف بدهیم کدام نسل سوخته تر است ؟
اگر دست از خودخواهی برداشته و سری به مراکز بهزیستی بزنیم متوجه عمق فاجعه خواهیم شد . اگر کمک های مردمی نباشد به یقین بچه های این مراکز از گرسنگی و بی لباسی خواهند مرد . در یکی از همین مراکز سه روز به نوزادان توجه کنید" نوزادان " تنها چای شیرین به جای شیر و هرگونه مواد خوراکی داده اند . به کدامین گناه ؟ انصاف بدهید کدام یک سوخته تریم ؟ ما یا آنها ؟
تا به کی به پرو پای فلان خانم و آقا خواهیم پیچید و بازخواستشان خواهیم کرد ؟ چرا خودمان برنمی خیزیم و کاری صورت نمی دهیم ؟ چرا دیگران را زیر ذره بین می گذاریم و از خودمان مایه نمی گذاریم ؟ چرا خودمان دست به کار نمی شویم ؟ چرا ؟ هزاران مدعی هنر داریم . طنز تلخ بهترین و قویترین نوع بیان انتقادی در هر کشوریست و یا کاریکاتور و یا حتی خواندن . چرا هیچ کدام ازین هنرمندان ذره ای به خود زحمت نمی دهند ؟ چند کاریکاتوریست فعال و شناخته شده در سطح بین الملل داریم ؟ چند نقاش و خطاط و دانشمند شناخته شده و یا خواننده بین المللی داریم ؟ کدام یک از خوانندگان ما برای رساندن ذره ای از ستمی که بر مردم ایران رفته و می رود تلاش کرده اند ؟ خواننده ای مانند راجر واترز عکسهای جان باختگان بیگناه ایرانی را در کنسرت هایش می گذارد اما دریغ از یک چنین حرکتی از طرف خواننده های خودی .گذاشتن عکس و یادآوری یاد و خاطره ی این قهرمانان ملی به کنار، تازه خواننده ی چون ابی نیز از خواندن ترانه ی خلیج فارس در خراب شده ای چون دبی که ایرانیها آبادش کردند نیز، سر باز میزند .

 فقط نقاط ضعف دیگران را میبینیم غافل از اینکه دیگران هم مثل ما تنها نقاط ضعف ما را خواهند دید .

باور کنید اگر همگی دست به دست هم داده و بتوانیم در همین محیط های مجازی با یکدیگر متحد شویم کم کم خواهیم توانست با استفاده از سواد و تخصص یکدیگر کارهای مهمی انجام دهیم اما کو گوش شنوا و ذره ای از خود گذشتگی و فداکاری ؟ آیا به قول نراقی سراسر تاریخ ما یک طیف تکراری و سینوسی نیست ؟

تا وقتی که آمادگی لازم برای مواجهه با مسایل به وجود آمده بعد از براندازی رژیم را نداشته باشیم هر کسی که سرکار آید آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود و وضعیتی به مراتب بدتر از کنون خواهیم داشت . عده ای به روی کار خواهند آمد که در دوره ی قبلی نه شهامت ابراز اعتراض داشته اند و نه شهامت همصدا شدن با مردم و یا حتی شانس فرار . این دسته به زودی چنان تغییر ماهیت داده و کاسه ی داغ تر از آش میشوند که دیگر نمی توان کنترلشان کرد و میشوند دزد انقلاب و وکیل وصی مردم و روز از نو روزی از نو .

سراسر تاریخ ما پر است از براندازی و سپس تیره روزی و تکرار دیکتاتوری . چرا که برای براندازی یک حکومت تنها زور و قدرت لازم است و چون هیچ تمهید و برنامه ریزی برای بعد از براندازی یک حکومت صورت نمیگیرد ، اوضاع به وجود آمده به دلیل عدم مدیریت صحیح و برنامه ریزی درست و درایت کافی حتی بدتر از قبل خواهد شد .
اگر ما نسل سوخته که به ادعای خودمان هیچ لذت و خوشی ندیدیم تنها کمی از خود گذشتگی و فداکاری داشته باشیم و از گذشته و تاریخ خود درس بگیریم و نیم نگاهی به آینده ی میهن خود داشته باشیم میتوانیم اشتباهات پدران و نیاکان خود را تکرار نکرده برای اولین بار در تاریخ ایران از بروز یک فاجعه ی مخرب تر و ننگین تر از جمهوری اسلامی جلوگیری کنیم . نیروهای تحصیلکرده و آموزش دیده ی ما در سراسر دنیا کم و نایاب نیستند . میتوان دست به دست یکدیگر داد و برای آینده ی ایران فردا برنامه ریزی کرد تا دیگر هیچ نسلی مانند ما در آتش اشتباهات پدران خود اینگونه بیرحمانه نسوزند .
اما دریغ از کوچکترین حرکت و تلاش ! پس در دنیایی پر از دود و دم و توهم خویش نیک پابرجا بمانید .ایرانی که ما سازنده ی آینده اش باشیم همان بهتر که هیچ وقت ساخته نشود . به جای استفاده از تخصص و دانش همدیگر و آموزش آن به دیگرانی که چنین تخصصی را ندارند ، دائم تخریب شخصیت و توهین و فحشهای چارواداری . این طیف سینوسی همچنان پابرجاست . نیک پابرجا بمانید که آخوندیان حرامی نیز جز این چنین نمیخواهند . درگیر کردن نسل جوان و فرهیخته و باسواد با موضوعات دهن پرکن و پر طمطراقی چون دموکراسی ، لائیسیته ، فمنیسیم ، لیبرالیسم ، و ..... در دایره ای بسته . چون هم نامهای زیبایی هستند و هم قابل بحث . در درون قفسهایی چون محیطهای مجازی محبوسمان ساخته اند و هرازگاهی با برپا کردن جنجالی بر سر این کلمات دهان پرکن همه را به جان هم انداخته و به ریش ما میخندند . این حرامزادگان چون ویروسهای باهوش جهش یافته به نیکی میدانند که به مانند ده سال پیش نمیتوان مردم را با نوحه و روضه و گریه سرگرم ساخت . پس از موضوعات تازه و دهان پر کن اما در محیطی بسته و محدود برای به جان هم انداختن نسل جوان روشنفکر استفاده میکنند و همچنان از تئوری تفرقه بیانداز و حکومت کن سود میبرند .
نشسته ایم و دلخوش به آنیم و نقشه میکشیم که اگر فردا ایران آزاد شد فلان و بیسار میکنیم. آخوندها را از تیرهای چراغ برق آویزان میکنیم. هزاران تهدید و نقشه ی تو خالی. بیایید یکبار برای همیشه این دور تسلسل معیوب را پایان ببخشیم و در کل تاریخ ایران ما پیشگام این تغییر بزرگ باشیم. بیایید فریاد بزنیم که میبخشیم اما فراموش نمیکنیم. فقط فکر کنید که در آینده ی ایران فردا ما با اینهمه بسیجی و سپاهی و مجاهد و غیره و غیره چه باید بکنیم؟؟ آیا میشود همه را کشت؟؟ آیا میشود همه را به دریا ریخت؟؟ میخواهیم نسل کشی راه بیندازیم؟؟ بیاندیشید و بیاندیشیم. گناه پدر را به پای پسر ننویسیم. خانواده های این افراد چه گناهی کرده اند؟؟ دست به دست هم دهیم و برخیزیم. ببخشیم. اجازه دهیم تمامی این گروهها اعم از مجاهدین و بسیجیان و سپاهیان همگی در یک دادگاه محاکمه شده و بعد از تحمل حبس و مجازات به آغوش جامعه بازگردند.
بارها گفته ام و میگویم حتی نباید سران جمهوری اسلامی و وابستگانشان را اعدام کرد. باید ده ها بار حبس ابد برایشان در نظر گرفت. ما دو صحرای بزرگ در ایران داریم. دشت کویر و دشت لوت. چرا نباید آخوندها و وابستگانشان را برای آبادانی این دو صحرای بزرگ به آنجا بفرستیم؟؟
کینه های شخصی را فراموش کنیم. به فکر آبادانی و سازندگی کشور خویش باشیم. شاید کمی سخت و طاقت فرسا به نظر برسد اما غیر ممکن نیست.