۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

این مافنگی های لس آنجلسی !

منظور من از این مافنگی های لس آنجلسی نه به معنای معتادین لس آنجلسی بلکه به معنای بی تفاوت های لس آنجلسی ست که طیف وسیعی از هنرمندان اعم از خوانندگان ، نقاشان ، خطاطان ، هنر پیشگان و پزشکان و مهندسین و وکلا و سیاستمداران و مردم عادی و در آخر مجریان و صاحبان تلویزیون های بیست و چهار ساعته که در طول شبانه روز جز ضجه زدن جلوی دوربین برای امر خیر جمع آوری اعانه و خور و خواب کار دیگری بلد نیستند را ، شامل میشود . منظور اکثریت است نه کل  . جالب اینجاست که ادعای هر یک ازین دسته بندیها برای عشق به وطن و ایران سقف فلک را پاره میکند و تا حرف ایران پیش می آید رگهای گردنشان بیرون زده و داد آزادیخواهی و زنده باد و مرده باد سر میدهند وگریبان میدرند و وای به روزی که پای عمل به میان آید . هر کدام به گوشه ای خزیده و آه و ناله ها و دلایل و توجیهات مسخره آغاز میشود . البته منظور من اصلا موضوع کمک مالی نیست که تقریبا امریست محال ! منظور من حضور و شرکت هر کدام ازین دسته ها در اعتراض به اوضاع کنونی ایران است . البته منکر یکی دو تجمع بسیار بزرگ در روبروی فدرال بیلدینگ نمیتوان شد . اما این امر تقریبا بسیار نادر و برای موارد خاص است . در اطراف فدرال بیلدینگ در وست وود که تعداد بسیار زیادی از کسبه های ایرانی نیز آنجا مغازه دارند ، تعداد بسیار زیادی ایرانی ساکن هستند و اکثر تلویزیونهای ایرانی نیز در همین محل قرار دارند . 
اما  وقتی که زمان تجمع و اعتراض به اوضاع کنونی ایران میشود دل دردها و سر دردها شروع میشود زایمانها که دیگر هیچ ! خلاصه هر بلایی که فکرش را بکنید در آنزمان نازل میشود ! نتیجه : چند تا خانوم و آقای مسن و چند تا جوان و چند میانه سال روبروی فدرال بیلدینگ جمع میشوند که مثل کله گر گرفته هر کس پرچم حزب خود را در دست گرفته و مانند یتیم غوره ها گوشه ای کز میکنند و امان از وقتی که هنگام شعار دادن فرا برسد . دیدنیست ! هر یک از این گروه به مانند نارنجکی ضامن کشیده به ناگاه منفجر میشوند و صداهای دلنواز خود را میدهند . درست مانند یک گروه ارکستر سمفونیک که هر کس در آن ساز خویش را میزند ! یکی میگوید یا حسین میر حسین ! گروه دیگر میگویند : مرگ بر میر حسین ! گروه دیگر که شاه الله ها هستند فریاد  و میزنند جاوید شاه ! درود بر رضا شاه دوم . خلاصه در آن هیاهو چشمت به چند چهره ی نه چندان معروف هم روشن میشود که با رگهای بیرون زده ی گردن مبارک چنان وا ایرانم سر میدهند که آنهم دیدنیست ! بالاخره صدای چند نفر بر بقیه میچربد و خلق الله  مجبور به همراهی با آنها میگردند . مرحله ی بعدی عدم رضایت از سر دادن شعارهای مشترک است که منجر به چند دسته شدن و رفتن به چهار گوشه ی چهار راهیست که فدرال بیلدینگ در آن قرار دارد . یک عده را میبنی که با دهان بندها و مچ بندهای سبز گوشه ای ایستاده اند و شعار خود را میدهند و عده ای دیگر با تی شرت هایی که عکس رضا شاه دوم بر روی آنها چاپ شده شعارهای زنده باد و مرده باد سر میدهند . عده ی انگشت شماری که جزو حزب کمونیست کارگری هستند با پرچمها و نشانهای خود ساکت تر از بقیه و دورتر از بقیه می ایستند و امان از وقتی که این گروهها بهم برسند . فحش های چارواداریست که رد و بدل میشود .  خلاصه ملغمه ایست دیدنی ! جالبتر از همه آخر ماجراست که وقت خواندن سرود است ! یک حلال زاده ی شیر پاک خورده پیدا نمیشود که سرود را درست بخواند . بعد هم همگی پراکنده شده و به سویی میروند و دلخوش هستند که تظاهرات فرموده اند و با خود واگویه میکنند که ای بد نبود یه صد و پنجاه دویست نفری میشدیم . امان از این لس آنجلسی ها که اگر به جای شلوغ کاری و شعار دادن و به فکر منافع خود بودن تنها کمی به ایرانیان اسیر در زندانی به نام ایران می اندیشیدند و برای رسانیدن صدای ایرانیان دربند بیشتر تلاش میکردند ، بی گمان وضعیت ایران بسیار بهتر از حالا بود . به نمونه ی بسیار ساده ای اشاره میکنم . سفر محمود احمدی نژاد این مایه ی ننگ ایرانی و بشریت به نیویورک . اگر تنها فقط سه هزار ایرانی باغیرت پیدا میشد که به کاخ سفید فکس زده و اعتراض خودرا از طریق فکس بیان مینمودند دست اندر کاران امر میباید که با چندین کامیون این کاغذها را خدمت رییس جمهور میبرند ! اما دریغ از پانصد ایرانی که چنین کاری کنند ! از پیر و جوان به فکر منافع خود در ایران هستند . یکی به فکر حقوق بازنشستگی و دیگری فلان آپارتمان و..... !از همه تاسف بارتر پیچیدن نسخه برای ایرانیان داخل کشور است که هر ننه قمری جلوی دوربین یکجور دستور میدهد ! نافرمانی مدنی ، اسب تروا ،ریختن تو خیابون ، .... من بعنوان یک زن ایرانی توصیه ام به این فرصت طلبان نسخه پیچ این است که دست از سر مردم داخل ایران بردارید و اجازه بدهید خودشان تصمیم بگیرند که چه کنند ! شما که در کشوری آزاد زندگی میکنید و از ترس منافع خود به هر دلیلی در هیچ اعتراضی شرکت نمیکنید ، دهان خود را ببندید و خاموش شوید . از این نمد کلاهی برای شما ساخته نخواهد شد و مردم داخل ایران نیز میدانند که از شما آبی برایشان گرم نخواهد شد !