۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

کابوسی به نام بکارت

باکره بودن دختران در فرهنگ ما نوعی تضمین حیا و پاکدامنیست . این تابو از چنان اهمیت فوق العاده ای در جامعه ی ما برخوردار است که باعث رونق کار پزشکانی که عمل ترمیم پرده ی بکارت را انجام می دهند ، شده است . به تازگی که نوع چینی آن هم به بازار آمده است . براستی چرا ما انسانها دوست داریم که در پس نقابی به نام حیا و پاکدامنی نداشته خود را پنهان کنیم ؟ چرا به جای رواج چنین فرهنگ نادرست و اشتباهی ، فرهنگ درست و سالم برقراری روابط جنسی را به کودکان خود آموزش نداده و به آنها نمی آموزیم که صاحب اختیار بدن خود هستند و میتوانند ازطریق درست و در سنی مناسب آن جور که دوست دارند از زندگی خود لذت ببرند ، نه این که در خفا و به شیوه ای نادرست کارهایی بکنند که نتیجه ای جز پشیمانی در بر نخواهد داشت ؟

چرا شرمگاه ؟

سالیان دراز است که در فرهنگ ما نام بردن اسم اندام تناسلی چنان وقیحانه و بیشرمانه جلوه میکند که ناچارا  واژگانی چون شرمگاه ، آنجا ، بی ادبی و ......جایگزین اسم این اندام شده اند  . به راستی چه فرقیست میان این اندام با دست و یا پا و یا سایر اندام های بدن ؟ چرا شرمگاه ؟

اسلاید شو دوم با نام " پاییز "همراه با موزیک

First slideshow : Cat

پنج صفتی که احمدی نژاد از پیامبران به ارث برده است

 از محمد : بیسوادی !
 از موسی : جادوگری !
 از عیسی : شبانی !
از سلیمان : حرف زدن با جک و جونورا !

از نوح : توهم !

❤‿❤ من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست

من دلم مي‌خواهد
خانه‌اي داشته باشم پر دوست
کنج هر ديوارش
دوست‌هايم بنشينند آرام
گل بگو گل بشنو...؛
 
هر کسي مي‌خواهد
وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
يک سبد بوي گل سرخ
به من هديه کند
 
شرط وارد گشتن
شست و شوي دل‌هاست
شرط آن داشتن
   يک دل بي رنگ و رياست...
 
بر درش برگ گلي مي‌کوبم
روي آن با قلم سبز بهار
مي‌نويسم  اي يار
خانه‌ي ما اينجاست
 
تا که سهراب نپرسد ديگر
" خانه دوست کجاست ؟ "
 
 
 
(( فريدون  مشيري ))