۱۳۸۹ مهر ۶, سه‌شنبه

آلبرت اینشتین هم با علامه مجلسی پسر خاله درومد ، ببینید اوج سفاهت و حماقت را !

آلبرت اينشتن و علامه مجلسی


آلبرت اينشتين(فوت 1955 م) در رساله ي پاياني عمر خود با عنوان: "دي ارکلرونگ" Die Erkla"rung - von: Albert Einstein – 1954 يعني:"بيانيه" که در سال 1954 آن را در امريکا و به آلماني نوشته است - اسلام را بر تمامي اديان جهان ترجيح ميدهد و آن را کاملترين ومعقولترين دين مي داند. اين رساله در حقيقت همان نامه نگاري محرمانه ي اينشتين با آيت الله العظمي بروجردي (فوت1340ش =1961م) است که توسط مترجمين برگزيده شاه ايران محرمانه صورت پذيرفته است اينشتين در اين رساله "نظريه نسبيت" خود را با آياتي از قرآن کريم و احاديثي از (نهج البلاغه) وبيش از همه (بحارالانوار) علامه مجلسي (که از عربي به انگليسي توسط حميد رضا پهلوي (فوت1371ش) و.. .ترجمه وتحت نظر آيت الله بروجردي شرح مي شده) تطبيق داده و نوشته که هيچ جا در هيچ مذهبي چنين احاديث پر مغزي يافت نميشود وتنها اين مذهب شيعه است که احاديث پيشوايان آن نظريه ي پيچيده "نسبيت" را ارائه داده ولي اکثر دانشمندان نفهميده اند از آنجمله حديثي است که علامه ي مجلسي در مورد معراج جسماني رسول اکرم(ص) نقل ميکند که: هنگام برخاستن از زمين دامن يا پاي مبارک پيامبر به ظرف آبي ميخورد و آن ظرف واژگون ميشود.اما پس از اينکه پيامبر اکرم(ص) از معراج جسماني باز ميگردند مشاهده ميکنند که پس از گذشت اين همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ريختن روي زمين است ...اينشتين اين حديث را از گرانبهاترين بيانات علمي پيشوايان شيعه در زمينه ي "نسبيت زمان" دانسته و شرح فيزيکي مفصلي بر آن مينويسد...همچنين اينشتين در اين رساله "معاد جسماني" را از راه فيزيکي اثبات ميکند(علاوه بر قانون سوم نيوتون=عمل وعکس العمل). او فرمول رياضي معاد جسماني را عکس فرمول معروف "نسبيت ماده و انرژي" ميداند:

E = M.C2 >> M = E :C2

يعني اگر حتي بدن ما تبديل به انرژي شده باشد دوباره عينا" به ماده تبديل شده و زنده خواهد شد. او همچنين در همين رساله عقيده ي به "وحدت وجود" را از خرافات هاي شايع شده توسط ملا صدرا تلقي کرده و آن را از ديدگاه "فيزيک کلاسيک" و "فيزيک نسبيتي" به شدت مورد حمله قرار مي دهد ...بطور خلاصه: او ميگويد: هر موجودي داراي حيطه و مرز فيزيکي خاص خود است(حيز وجودي) که امکان ندارد با موجود يا وجود ديگري اتحاد يا وحدت داشته يا بيابد...در رابطه با "عقل" نيز با کمال شگفتي - انيشتين نظريه ي اخباريون شيعه را ( که عقل را نسبي ميدانند و در حريم شرع و دين آن را بکار نميبرند) صحيح دانسته و ميگويد: حق با اخباري هاي شما ست وهنوز زود است که مردم اين را بفهمند..در ادامه نيز فرمول رياضي خاصي براي "عقل نظري بشر" ارائه داده و "نسبيت" آن را اثبات ميکند... . اينشتين در اين کتاب همواره از آيت الله بروجردي با احترام و به لفظ"بروجردي بزرگ" ياد کرده و از شادروان پروفسور حسابي نيز بارها با لفظ"حسابي عزيز" ياد کرده است.3000000دلار بهاي خريد اين رساله توسط پروفسورابراهيم مهدوي( مقيم لندن) با کمک يکي از اعضاء شرکت اتومبيل" بنز" از يک عتيقه فروش يهودي بوده و دستخط اينشتين در تمامي صفحات اين کتابچه توسط خطشناسي رايانه اي چک شده و تاييد گشته که او اين رساله را به دست خود نوشته است. اصل نسخه ي اين رساله اکنون جهت مسائل امنيتي به صندوق امانات سري لندن - بخش امانات پروفسور ابراهيم مهدوي- سپرده شده و نگهداري ميشود...
نتیجه: دو روز دیگه مدعی میشن که خود علامه مجلسی کاشف فرضیه ی نسبیت بوده و اینشتین اونو از علامه مجلسی دزدیده !
 

۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

کارشناس فضله ی موش !

اندر حکایت فضولی کردن و انگشت به هر سوراخ کردن و ادعای فضل کردن بیشتر ما مردم . روایت کنند فرهیخته ای را برای بازبینی کابلهای برق جویده شده  توسط  موشان به مکانی اعزام نمودند ! هر کسی به فراخور توان و سوادش افاضاتی در نمود و فرهیخته را از اینهمه بیسوادی اما پرمایگی حاضران سخت گران آمد و رو به شخصی که داشت به جمع نزدیک میشد کرد و با خنده ای عصبی گفت : ایشون هم حتما کارشناس فضله ی موش میباشند ! به ناگاه همه از دیدن رییس مربوطه خشکشان زد . نتیجه اخلاقی : در کاری که در آن تخصص و سواد کافی ندارید ، اظهار فضل نکنید ! 

۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

این مافنگی های لس آنجلسی !

منظور من از این مافنگی های لس آنجلسی نه به معنای معتادین لس آنجلسی بلکه به معنای بی تفاوت های لس آنجلسی ست که طیف وسیعی از هنرمندان اعم از خوانندگان ، نقاشان ، خطاطان ، هنر پیشگان و پزشکان و مهندسین و وکلا و سیاستمداران و مردم عادی و در آخر مجریان و صاحبان تلویزیون های بیست و چهار ساعته که در طول شبانه روز جز ضجه زدن جلوی دوربین برای امر خیر جمع آوری اعانه و خور و خواب کار دیگری بلد نیستند را ، شامل میشود . منظور اکثریت است نه کل  . جالب اینجاست که ادعای هر یک ازین دسته بندیها برای عشق به وطن و ایران سقف فلک را پاره میکند و تا حرف ایران پیش می آید رگهای گردنشان بیرون زده و داد آزادیخواهی و زنده باد و مرده باد سر میدهند وگریبان میدرند و وای به روزی که پای عمل به میان آید . هر کدام به گوشه ای خزیده و آه و ناله ها و دلایل و توجیهات مسخره آغاز میشود . البته منظور من اصلا موضوع کمک مالی نیست که تقریبا امریست محال ! منظور من حضور و شرکت هر کدام ازین دسته ها در اعتراض به اوضاع کنونی ایران است . البته منکر یکی دو تجمع بسیار بزرگ در روبروی فدرال بیلدینگ نمیتوان شد . اما این امر تقریبا بسیار نادر و برای موارد خاص است . در اطراف فدرال بیلدینگ در وست وود که تعداد بسیار زیادی از کسبه های ایرانی نیز آنجا مغازه دارند ، تعداد بسیار زیادی ایرانی ساکن هستند و اکثر تلویزیونهای ایرانی نیز در همین محل قرار دارند . 
اما  وقتی که زمان تجمع و اعتراض به اوضاع کنونی ایران میشود دل دردها و سر دردها شروع میشود زایمانها که دیگر هیچ ! خلاصه هر بلایی که فکرش را بکنید در آنزمان نازل میشود ! نتیجه : چند تا خانوم و آقای مسن و چند تا جوان و چند میانه سال روبروی فدرال بیلدینگ جمع میشوند که مثل کله گر گرفته هر کس پرچم حزب خود را در دست گرفته و مانند یتیم غوره ها گوشه ای کز میکنند و امان از وقتی که هنگام شعار دادن فرا برسد . دیدنیست ! هر یک از این گروه به مانند نارنجکی ضامن کشیده به ناگاه منفجر میشوند و صداهای دلنواز خود را میدهند . درست مانند یک گروه ارکستر سمفونیک که هر کس در آن ساز خویش را میزند ! یکی میگوید یا حسین میر حسین ! گروه دیگر میگویند : مرگ بر میر حسین ! گروه دیگر که شاه الله ها هستند فریاد  و میزنند جاوید شاه ! درود بر رضا شاه دوم . خلاصه در آن هیاهو چشمت به چند چهره ی نه چندان معروف هم روشن میشود که با رگهای بیرون زده ی گردن مبارک چنان وا ایرانم سر میدهند که آنهم دیدنیست ! بالاخره صدای چند نفر بر بقیه میچربد و خلق الله  مجبور به همراهی با آنها میگردند . مرحله ی بعدی عدم رضایت از سر دادن شعارهای مشترک است که منجر به چند دسته شدن و رفتن به چهار گوشه ی چهار راهیست که فدرال بیلدینگ در آن قرار دارد . یک عده را میبنی که با دهان بندها و مچ بندهای سبز گوشه ای ایستاده اند و شعار خود را میدهند و عده ای دیگر با تی شرت هایی که عکس رضا شاه دوم بر روی آنها چاپ شده شعارهای زنده باد و مرده باد سر میدهند . عده ی انگشت شماری که جزو حزب کمونیست کارگری هستند با پرچمها و نشانهای خود ساکت تر از بقیه و دورتر از بقیه می ایستند و امان از وقتی که این گروهها بهم برسند . فحش های چارواداریست که رد و بدل میشود .  خلاصه ملغمه ایست دیدنی ! جالبتر از همه آخر ماجراست که وقت خواندن سرود است ! یک حلال زاده ی شیر پاک خورده پیدا نمیشود که سرود را درست بخواند . بعد هم همگی پراکنده شده و به سویی میروند و دلخوش هستند که تظاهرات فرموده اند و با خود واگویه میکنند که ای بد نبود یه صد و پنجاه دویست نفری میشدیم . امان از این لس آنجلسی ها که اگر به جای شلوغ کاری و شعار دادن و به فکر منافع خود بودن تنها کمی به ایرانیان اسیر در زندانی به نام ایران می اندیشیدند و برای رسانیدن صدای ایرانیان دربند بیشتر تلاش میکردند ، بی گمان وضعیت ایران بسیار بهتر از حالا بود . به نمونه ی بسیار ساده ای اشاره میکنم . سفر محمود احمدی نژاد این مایه ی ننگ ایرانی و بشریت به نیویورک . اگر تنها فقط سه هزار ایرانی باغیرت پیدا میشد که به کاخ سفید فکس زده و اعتراض خودرا از طریق فکس بیان مینمودند دست اندر کاران امر میباید که با چندین کامیون این کاغذها را خدمت رییس جمهور میبرند ! اما دریغ از پانصد ایرانی که چنین کاری کنند ! از پیر و جوان به فکر منافع خود در ایران هستند . یکی به فکر حقوق بازنشستگی و دیگری فلان آپارتمان و..... !از همه تاسف بارتر پیچیدن نسخه برای ایرانیان داخل کشور است که هر ننه قمری جلوی دوربین یکجور دستور میدهد ! نافرمانی مدنی ، اسب تروا ،ریختن تو خیابون ، .... من بعنوان یک زن ایرانی توصیه ام به این فرصت طلبان نسخه پیچ این است که دست از سر مردم داخل ایران بردارید و اجازه بدهید خودشان تصمیم بگیرند که چه کنند ! شما که در کشوری آزاد زندگی میکنید و از ترس منافع خود به هر دلیلی در هیچ اعتراضی شرکت نمیکنید ، دهان خود را ببندید و خاموش شوید . از این نمد کلاهی برای شما ساخته نخواهد شد و مردم داخل ایران نیز میدانند که از شما آبی برایشان گرم نخواهد شد !

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

یکی دیگر از معجزات قرآن !

سوره ی نور آیه 26

الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُوْلَئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿۲۶﴾


زنان پليد براى مردان پليدند و مردان پليد براى زنان پليد و زنان پاك براى مردان پاكند و مردان پاك براى زنان پاك اينان از آنچه در باره ايشان مى‏گويند بر كنارند براى آنان آمرزش و روزى نيكو خواهد بود (۲۶)
براستی چنین است ؟ آیا هیچ زن پاکی تا به امروز نصیب یک مرد پلید نشده است و یا برعکس ؟


۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

کدام خدای رحمان و رحیم؟

چنان این دستورات سنگدلانه و خشن هستند که هر انسان آزاد اندیشی را به تفکر وا میدارند که آیا براستی این احکام متعلق به یک موجود فرابشر است و یا انسانی کینه توز و خشمگین  که جز با خون و خشونت راضی نمیگردد ؟
سوره ی محمد آیه 4
فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۴﴾
پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد كنيد گردنها[يشان] را بزنيد تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى‏خواست از ايشان انتقام مى‏كشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شده‏اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى‏كند (۴)


سوره ی مائده : آیات 33و 38
 إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي لآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت(۳۳)

وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿۳۸﴾
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كرده‏اند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خدا ببريد و خداوند توانا و حكيم است (۳۸)
در اینجا تنها به ذکر همین دو آیه اکتفا میکنم و قضاوت را به خود خوانندگان میسپارم !







۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

اگر روزی فرزندم از من بپرسد ..

اگر روزی فرزندم از من بپرسد خدا کیست و چیست ، او را عاشقانه در آغوش کشیده و خواهم گفت خدا منم که فرشته ی معصوم و زیبایی چون ترا آفریدم ! تو را با زحمت و سختی نه ماه در درون خویش پروراندم و با سختی و درد بسیار به این دنیا آوردم ! وقتی که ضربان قلبت با طپش های قلبم یکی شد دیگر گامهایم تحمل راه رفتن بر روی زمین را نداشتند ، در آسمانها سیر میکردم ! به او میگویم خدا منم که از نهال کوچک عشق ، شکوفه ی نازنینی چون ترا پدید آوردم و چون آفریدمت ، با شیره ی تنم ذره ذره عشق و محبت را به بدن کوچک تو منتقل کردم !خدا منم که با کمال میل اجازه دادم جسم کوچکت هر آنچه که طلب دارد را از بدن من بگیرد و ببالد بی هیچ منت و اعتراضی ! به او میگویم خدا منم که ترا هرگز به حال خودت وا نخواهم نهاد و تنهایت نخواهم گذاشت چنان که او کرد و آدم و حوا را به حال خویش وا نهاد ! !


۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

اگر مباهله ی پنج تن در برابر یک جمع کار ساز بود چرا اینهمه جنگ در زمان محمد ابن عبدالله صورت گرفت ؟

 ریشه ی واژه مباهله از بهل است. بهل  مترادف لعن است ! لعن عبارت است از دعا به ضرر شخص كه از رحمت الهى دور باشد و بهل اجتهاد در لعن است !
فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ "آل عمران61
نوشتار اصلی: رویداد مباهله نقل از ویکی پدیا
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DB%8C%D9%87_%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%87%D9%84%D9%87
پیامبر اسلام در سال دهم هجرت[۱] نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و طی آن مسیحیان نجران را به دین اسلام دعوت کرد[۲]. نمایندگان پیامبر اسلام، عتبة بن غزوان و عبدالله بن ابی‌امیة و الهدیر بن عبدالله و صهیب بن سنان[۱]، نامه را به اسقف مسیحیان نجران رساندند. وی پس از خواندن نامه، شورایی مرکب از شخصیت‌های مذهبی و غیرمذهبی تشکیل داد که وارد مدینه شوند و از نزدیک با پیامبر دیدار کنند و دلایل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند.
هیئت مسیحیان نجران متشکل از ۴۰ یا ۶۰ یا ۷۰ نفر به مدینه رفتند که بزرگان این هیئت را چنین نام برده‌اند: ابوحارثة بن علقمة که اسقف اعظم اهالی نجران بود و عاقب که اسم او عبدالمسیح بود و سید که اسم او ایهم بود.[۱] نمایندگان نجران پس از دیدار با پیامبر با او به مباحثه و تبادل نظرات و افکار پرداختند و در مورد مسیح و مریم و خدا به گفتگو نشستند، که در نهایت آنان به پیامبر گفتند: «گفتگوهای شما ما را قانع نمی‌کند». در این هنگام جبرئیل آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور کرد تا با کسانی که با او مجادله می‌کنند به مباهله برخیزد. آن آیه (آیه ۶۱ سوره آل عمران) چنین است:
« :به آنها (مسیحیان نجران) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌نماییم شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌کنیم شما نیز از نفوس خود را، آنگاه مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم.[۳] »
نمایندگان نجران از پیامبر وقت خواستند و قرار شد فردای آن روز به مباهله بروند. پیامبر و نمایندگان نجران، توافق کردند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد.[۲]
اسقف مسیحی به نمایندگان نجران گفته بود در مراسم مباهله نگاه کنید، اگر محمد با فرزندان و خانواده اش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسید و اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید. پیامبر اسلام به همراه علی، حسن و حسین و فاطمه به سمت صحرا رفت.[۲] با دیدن این صحنه مسیحیان از انجام مباهله خودداری کردند.


با وجود چنین مباهله ی قدرتمندی که لب باز نکرده یک قبیله سریع
تسلیم شده و راضی به دادن خراج میشوند ، چرا باید از جنگ و کشتار و شمشیر استفاده می شده است ؟

 منبع عربی :
فتح الباري شرح صحيح البخاري - كِتَاب الْمَغَازِي - إقرار الكافر بالنبوة لا يدخله في الإسلام حتى يلتزم أحكام الإسلام - ص 696 -قَوْلُهُ : ( قِصَّةُ أَهْلِ نَجْرَانَ ) بِفَتْحِ النُّونِ وَسُكُونِ الْجِيمِ بَلَدٌ كَبِيرٌ عَلَى سَبْعِ مَرَاحِلَ مِنْ مَكَّةَ إِلَى جِهَةِ الْيَمَنِ يَشْتَمِلُ عَلَى ثَلَاثَةٍ وَسَبْعِينَ قَرْيَةً ، مَسِيرَةُ يَوْمِ الرَّاكِبِ السَّرِيعِ ، كَذَا فِي زِيَادَاتِ يُونُسَ بْنِ بُكَيْرٍ بِإِسْنَادٍ لَهُ فِي الْمَغَازِي ، وَذَكَرَ ابْنُ إِسْحَاقَ أَنَّهُمْ وَفَدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - بِمَكَّةَ وَهُمْ حِينَئِذٍ عِشْرُونَ رَجُلًا ، لَكِنْ أَعَادَ ذِكْرَهُمْ فِي الْوُفُودِ بِالْمَدِينَةِ فَكَأَنَّهُمْ قَدِمُوا مَرَّتَيْنِ . وَقَالَ ابْنُ سَعْدٍ : كَانَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - كَتَبَ إِلَيْهِمْ فَخَرَجَ إِلَيْهِ وَفْدُهُمْ فِي أَرْبَعَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَشْرَافِهِمْ ، وَعِنْدَ ابْنِ إِسْحَاقَ أَيْضًا مِنْ حَدِيثِ كُرْزِ بْنِ عَلْقَمَةَ أَنَّهُمْ كَانُوا أَرْبَعَةً وَعِشْرِينَ رَجُلًا ، وَسَرَدَ أَسْمَاءَهُمْ .
قوله : ( لا نفلح نحن ولا عقبنا من بعدنا ) زاد في رواية ابن مسعود " أبدا " ، وفي مرسل الشعبي عند ابن أبي شيبة أن النبي - صلى الله عليه وسلم - قال : لقد أتاني البشير بهلكة أهل نجران لو تموا على الملاعنة . ولما غدا عليهم أخذ بيد حسن وحسين وفاطمة تمشي خلفه للملاعنة .
قوله : ( إنا نعطيك ما سألتنا ) وفي رواية يونس بن بكير أنه صالحهم على ألفي حلة ألف في رجب وألف في صفر ومع كل حلة أوقية ، وساق الكتاب الذي كتبه بينهم مطولا . وذكر ابن سعد أن السيد والعاقب رجعا بعد ذلك فأسلما ، زاد في رواية ابن مسعود " فأتياه فقالا : لا نلاعنك ، ولكن نعطيك ما سألت " وفي قصة أهل نجران من الفوائد أن إقرار الكافر بالنبوة لا يدخله في الإسلام حتى يلتزم أحكام الإسلام . وفيها جواز مجادلة أهل الكتاب ، وقد تجب إذا تعينت مصلحته . وفيها مشروعية مباهلة المخالف إذا أصر بعد ظهور الحجة . وقد دعا ابن عباس إلى ذلك ثم الأوزاعي ، ووقع ذلك لجماعة من العلماء . ومما عرف بالتجربة أن من باهل وكان مبطلا لا تمضي عليه سنة من يوم المباهلة . ووقع لي ذلك مع شخص كان يتعصب لبعض الملاحدة فلم يقم بعدها غير شهرين . وفيها مصالحة أهل الذمة على ما يراه الإمام من أصناف المال ، ويجري ذلك مجرى ضرب الجزية عليهم ، فإن كلا منهما مال يؤخذ من الكفار على وجه الصغار في كل عام . وفيها بعث الإمام الرجل العالم الأمين إلى أهل الهدنة في مصلحة الإسلام . وفيها منقبة ظاهرة لأبي عبيدة بن الجراح رضي الله عنه . وقد ذكر ابن إسحاق أن النبي - صلى الله عليه وسلم - بعث عليا إلى أهل نجران ليأتيه بصدقاتهم وجزيتهم ، وهذه القصة غير قصة أبي عبيدة ؛ لأن أبا عبيدة توجه معهم فقبض مال الصلح ورجع ، وعلي أرسله النبي - صلى الله عليه وسلم - بعد ذلك يقبض منهم ما استحق عليهم من الجزية ويأخذ ممن أسلم منهم ما وجب عليه من الصدقة . والله أعلم .

گفته ای بسیار زیبا از میرزا آقا خان کرمانی

 میرزا آقا خان کرمانی: اگر یک جلد کتاب از 24 جلد کتاب بحار الانوار علامه مجلسی را در هر کشوری انتشار بدهند ، دیگر امید نجات برای آن ملت کم است . حالا تصور کن که هرگاه 24 جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود



















۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

کدامیک بدتر است : سوزاندن قرآن یا استفاده کردن آن به جای کاغذ توالت ؟

چرا در مملکتی اسلامی که با زن یک تروریست (سعید امامی ) چنان رفتار میکنند که وادار شود اعتراف کند از برگه های قرآن برای تمییز کردن خود هنگام دستشویی رفتن ، استفاده میکرده است ، باید سوزانده شدن قرآن اینهمه سخت و گران بیاید ؟؟ سوال من از شما بسیجی ها و استشهادیون این است که اگر میدانستید که زن سعید امامی با برگه های قرآن خودش را تمییز میکرده چرا داوطلب نشدید تا او را بکشید و اگر میدانستید که دروغ است چرا اساسا به طرح این سوال از جانب بازجویان ، اعتراض نکرده اید ؟ کدامیک بدتر است ؟ سوزاندن یا ....؟
http://www.youtube.com/watch?v=p4VzY4cG9dk&NR=1
http://www.youtube.com/watch?v=kk_B6fCUByk&feature=related

۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

آتش زدن قرآن در گراند زیرو نتیجه ی کارهای خود مسلمانان است !

تا وقتی هیچ تفاهمی بین ادیان نباشد همچنان شمشیر نفرت در بین آنها حکمفرماست ! تا وقتی که مسلمانان با خشونت مردم را به خاک و خشونت میکشند باید هم منتظر چنین عکس العملی باشند ! نتیجه چنین خشونتهای افراطی به آتش کشیدن کتابیست که پیروان دیگر ادیان آنرا شیطانی میدانند !در اینجاست که حیفم می آید از سعدی سخنی به میان نیاورم  ! چو دشنام گویی دعا نشنوی ::: به جز کشته ی خویشتن ندروی !

۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

آیا حوران وعده داده شده در بهشت نشانه ادامه ی شهوت سیری ناپذیر محمد ابن عبدالله پس از مرگ میباشد ؟؟

سوره واقعه آیات 22و23و34و35و36و37
حُورٌ عِينٌ ﴿۲۲﴾
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ ﴿۲۳﴾
(بهشتیان) همسرانی از حورالعین (سیاه چشم و بسیار زیبا) دارند همچون مروارید در صدف پنهان. اینها پادشی است که در برابر اعمال که انجام می دادند.
وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ ﴿۳۴﴾
و همخوابگانى بالا بلند (۳۴)
إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء ﴿۳۵﴾
ما آنان را پديد آورده‏ايم پديد آوردنى (۳۵)
فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا ﴿۳۶﴾
و ايشان را دوشيزه گردانيده‏ايم (۳۶)
در این سوره چنانکه میبینید از همسران بسیار درشت چشمی که از آنها بعنوان حور یاد میشود سخن گفته شده است ! همخوابگانی بلند بالا که باکره اند ! همخوابه هایی که جز چشم سیاه و درشت و باکره بودن خاصیتی دیگر ندارند ! چرا از میزان فهم و درک این همخوابگان چیزی به میان نیامده است ؟؟ آیا این همخوابگان عروسکانی برای دفع شهوت سیری ناپذیر اعراب هستند ؟؟ چرا روی باکره بودن آنها اینهمه تاکید شده است ؟؟ آیا تمامی موارد یاد شده چیزی به جز هذیانهای ذهن یک انسان بیمار جنسیست که فقط به بدن زن اندیشیده و راضی نیست حتی لحظه ای از فکر لذت از جسم موجودات تخیلی حتی پس از مرگ هم دست بردارد ؟؟ در بهشت هم شاهد پاداش گرفتن موجودات درشت چشم و سیاه چشم اما تهی مغزی هستیم که باکره اند و تنها برای دفع شهوت مومنین آفریده شده اند !موجوداتی که پرنیان نازک و دیبای ستبر میپوشند !
سوره دخان ، آیه53

يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿۵۳﴾
و حتی پا را نیز از این فراتر نهاده و از مردان زیبارویی نیز میگوید که غلمان نام دارند و چون مرواریدی در صدف هستند !
سوره ی طور آیه 24

وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ ﴿۲۴﴾
و براى [خدمت] آنان پسرانى است كه بر گردشان همى‏گردند انگارى آنها مرواريدى‏اند كه [در صدف] نهفته است (۲۴)
یراستی دلیل اینهمه توصیفات سکسی چیست ؟؟؟

۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

نصیحت های پدر یک رییس جمهور !

زیپ شلوارتو بکش بالا ! دستتو توی دماغت نکن ! پاتو از کفشت بیرون نیار ! زیر بغلتو بدوز که پاره نباشه ! مثل حمالا حرف نزن ! فحش نده ! آروغ نزن ! گاز معده اتو کنترل کن ! میکروفن روشنه ! آخه پسرم چند هزار بار قبل از هر مصاحبه ای من اینا رو بهت بگم ؟ تو دیگه بچه نیستی که ! تو رییس جمهور هفتاد میلیون نفری !!

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

لگو یا خونه سازی های خودمون یادتونه ؟؟ اینم همونه منتها با هنر نمایی نسل جدید


آیا بهشت ادامه ی آمال و خواهشهای گمشده محمدابن عبد الله است ؟ !

بهشت وعده داده شده در قرآن چنان دور از واقعیت و حریصانه به تصویر کشیده شده است که هر انسان عاقلی را به تفکر وا میدارد که آیا چنین وعده هایی زاییده ذهن محروم و نادار یک انسان فقیر و محرومیت کشیده است یا انسانی زیاده خواه که هرچند دوران کودکی و نوجوانی را در فقر مطلق سپری کرده اما در دوران جوانی و میانسالی به ثروت و مکنت قابل توجهی دست یافته است ؟! با اینحال اثرات آن محرومیتها به وضوح در توصیفاتش از بهشت کاملا مشهود و قابل مشاهده است ! توصیفاتی نظیر تختهایی جواهر نشان ، که در آیات زیر به چشم میخورد !
سوره ی الرحمن آیات 15-16-17-18-19-20
بر تختهايى جواهرنشان (۱۵)
عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ ﴿۱۵﴾
كه روبروى هم بر آنها تكيه داده‏اند (۱۶)
مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ ﴿۱۶﴾
بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مى‏گردند (۱۷)
يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ ﴿۱۷﴾
با جامها و آبريزها و پياله[ها]يى از باده ناب روان (۱۸)
بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ ﴿۱۸﴾
[كه] نه از آن دردسر گيرند و نه بى‏خرد گردند (۱۹)
لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ ﴿۱۹﴾
و ميوه از هر چه اختيار كنند (۲۰)
وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ ﴿۲۰﴾
و یا کاخها و باغهایی زیبا با جویبارانی روان !
سوره فرقان آیه 10
بزرگ [و خجسته] است كسى كه اگر بخواهد بهتر از اين را براى تو قرار مى‏دهد باغهايى كه جويبارها از زير [درختان] آن روان خواهد بود و براى تو كاخها پديد مى‏آورد (۱۰)
تَبَارَكَ الَّذِي إِن شَاء جَعَلَ لَكَ خَيْرًا مِّن ذَلِكَ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَيَجْعَل لَّكَ قُصُورًا ﴿۱۰﴾
دستبند های طلا و جامه هایی از پرنیان و حریر نازک ! لباسها و زیورهایی که محمد چنان در ولع داشتن و حفظ آنها میسوخته است که حتی دنیای پس از مرگ خود را لحظه ای بدون آنها تصور نمیکرده است !
سوره ی کهف آیه ی 31

آنانند كه بهشتهاى عدن به ايشان اختصاص دارد كه از زير [قصرها]شان جويبارها روان است در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته مى‏شوند و جامه‏هايى سبز از پرنيان نازك و حرير ستبر مى‏پوشند در آنجا بر سريرها تكيه مى‏زنند چه خوش پاداش و نيكو تكيه‏گاهى (۳۱)
أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا ﴿۳۱﴾
سوره ی انسان آیه 21

[بهشتيان را] جامه‏هاى ابريشمى سبز و ديباى ستبر در بر است و پيرايه آنان دستبندهاى سيمين است و پروردگارشان باده‏اى پاك به آنان مى‏نوشاند (۲۱)
عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا ﴿۲۱﴾

سوره دخان آیه 53
پرنيان نازك و ديباى ستبر مى‏پوشند [و] برابر هم نشسته‏اند (۵۳)
يَلْبَسُونَ مِن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿۵۳﴾
سوره الرحمان آیه 54
بر بسترهايى كه آستر آنها از ابريشم درشت‏بافت است تكيه زنند و چيدن ميوه [از] آن دو باغ [به آسانى] در دسترس است (۵۴)
واقعه 15-16

بر تختهايى جواهرنشان (۱۵)
عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ ﴿۱۵﴾
كه روبروى هم بر آنها تكيه داده‏اند (۱۶)
مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ ﴿۱۶﴾
در این بهشت توصیف شده ما تنها شاهد کمبودها و آرزوهای دور ودراز پیامبری هستیم که بهشتش نیز مملو از علایق مادی و زمینیست ! میل به داشتن تخت جواهر نشان و بستری از ابریشم و تن پوشی از حریر و پرنیان !












حکایتی زیبا و پند آموز از بایزید بسطامی

شیخ ماه صیام (ماه رمضان ) در بازار همی گشت ! آب فروشی را بدید ! او را طلبید و کاسه ای آب گرفت و نوشید ! مریدی گفتش : ای شیخ روزه بشکستی ؟ گفت : آری شکستم ولی در عوض دلی ساختم !

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

سرانجام ندا کوچولو به آسمان پر کشید


تموم شد !


ندای بی کسم چه غریبانه و تنها پر کشیدی دختر کوچکم !

نازنینم چه غریبانه و ساکت پر کشیدی ؟مثل یه ماهی قرمز کوچولو از لای دستان زندگی سر خوردی و به خاک افتادی !چقدر زجر کشیدی تا راحت شدی ؟ گریه های پر دردت دل هیچ کسی را نلرزاند ؟ آغوش هیچ کس تو را نخواست ؟ دنیای به این بزرگی تحمل تو را نداشت ! دخترکم سینه ی من میخواست پناهگاه تو شود ! گل پرپرم تو هنوز نشکفته پژمردی ؟ خنده های کودکانه ات را ضجه کردند ؟ بدن نرم و نازکت را با ضربه هایشان مجروح و زخمی نمودند ؟ دخترکم تحمل اینهمه درد برایت ممکن نبود؟ میخواستم با دوستانم برایت آغوشی شویم امن و بی خطر ! زود پر کشیدی عروسک نازنینم ! به جای جانم و عمرم توسری و کتک خوردی دلبندم ؟ گناه تو چه بود دخترم ؟ تو فرشته ی کوچکی بودی که کسی ترا نخواست ؟ کسی دوستت نداشت ؟ جسم کوچکت چه زجری کشید کودکم ! آسوده بخواب دخترم ! تحمل سردی گور برایت ممکن نیست ؟ از تاریکی میترسی ؟نترس دخترم من و دوستانم چراغی میشویم تا دیگر کسی نتواند ندای دیگری را اینچنین بیرحمانه شکنجه کند ! لا لا لا لالالایی ! یکی بود یکی نبود........خدایی هم نبود !

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

آیا اتهام محاربه ی شیوا نظر آهاری با حکم محاربه ی عبد المالک ریگی یکسان است ؟

آیا اتهام تفهیم شده برای یک فعال و حامی حقوق کودک با یک تروریست یکسان است ؟؟ این است عدل علی ؟؟ صد در صد که هست ! علی نیز معروف به قتال العرب بود ! به گمانم محدود کردن عدل با نام علی توهین بزرگی به نام عدالت است !شیوا جان تو در زندانی به سر میبری که بیان اندیشه های پاکت مجازاتی برابر آدم کشی و انتحار دارد ! گل در بندم قوانین ما در ایران نه متعلق به هزار و چهار صد سال پیش که متعلق به عصر حجر هم نیست !  تو در جایی متولد شدی که بر دهن اسب راهوار دهنه میزنند و پالان بر پشتش مینهند و در عوض بر سر خران تاجی از طلا نهاده و احترامشان میکنند ! نازنینم به زودی اندیشه های پاک تو و دیگران چون درختی شکوفه خواهد داد و باد پیام این شکوفه های زیبا را تا دور دست خواهد برد ! 

۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

تا کی این تن باید بلرزد ! تا کی این چشم باید خون بگرید ؟ تا کی این دل شرحه شرحه غرق خون گردد ؟

امروز روز قدس بود و هنوز در گیریها ادامه دارد !خدا می داند قرار است چند خانواده بی پسر ، بی پدر ، بی مادر ویا بی خواهر گردند ؟؟ چندین عصمت بیگناه قرار است در زندانهای ظلم و ستم فنا گردند ؟؟چندین بدن سیمگون قرار است زیر ضربات مشت و لگد حرامیان کبود و سیاه و لهیده گردند ؟؟ مگر ما به جز یک تن بیدفاع چیز بیشتری در برابر ستم گلوله های حرامیان داریم ؟؟چرا با وجود اینهمه تجربه ی ناموفق همه گرد یک هسته واحد جمع نمیشویم ؟؟ چرا بدون برنامه و خود جوش به خیابان می آییم ؟؟ چند بار باید شکست  خورد و چند صد مادر را داغدار کرد تا به این نتیجه رسید که بدون هماهنگی و داشتن کسی که این اجتماعات را ساماندهی کند ، هر حرکتی تنها باعث از دست دادن چند بیگناه دیگر میگردد !نه باور کنید که هدف من آیه یاس خواندن نیست ! هدف من تنها تشکیل یک جبهه ملی علیه این رژیم پر از ننگ و ریاست ! ما ایرانیان به همان سرعت که تهییج میشویم به همان سرعت هم سرد و نا امید میشویم !باید تمامی این حرکات را هدفدار کرد ! چاره ای جز این نیست ! در برابر رژیمی که تا بن دندان مسلح است و مردمی که سپری جز نازک اندامشان ندارند چاره ی کار  در تشکیل یک جبهه ملی در داخل و خارج ایران است و بس !