۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

صیغه ی عقد یا کلاه بی غیرتی ؟

هزار و چهار صد سال است که کورکورانه و از سر نادانی و حماقت همان چیزهایی را غرغره می کنیم که عربهای نادان در دهانمان گذاشته اند . هزار و چهارصد سال است که با شادی و شادمانی بر سر سفره ی عقد نشسته و با خوشحالی منتظر آخرین کلمه ی آخوندک شپشویی هستیم که بگوید " وکیلم " و ما با شادمانی بگوییم بله و عقدمان جنبه ی رسمی و شرعی پیدا کند . ای ننگ بر ما که نمی دانیم چه می شنویم و برای چه با خوشحالی بله بلند و کشداری می گوییم .
خطبه عقد و ازدواج بزبان عربی توهين بزرگی به شرف و غیرت ما ایرانیهاست که بر اثر نادانی و حماقت ما سالیان دراز است که مورد استفاده قرار گرفته است  بعد از حمله ی اعراب به ایران وقتل و چپاول و تجاوز و ویرانی ، اعراب وحشی پابرهنه که ایرانیان را موالی خود می دانستند و با تمسک به این آیه ی منحوس " ما ملکت ايمانکم" زنان و اختران بیگناه ما را مورد تجاوز قرار داده و پس از سوءاستفاده نخست خودشان ،  دختران سرزمین ما را در مقابل  وجهی به عقد ديگران در می آورده اند که تعيين مبلغ در ازدواج ( مهریه ) از همان شيوه ی ننگین و منحوس عرب آمده است. در صیغه ی عقد تازی، از دو واژه انکحتک و زوجتک استفاده ميشود که ریشه ی واژه ی انکحت "نکح " است و نکح  به معنی بهم آمیختن گاو یا شتر با یکدیگر است و نیز به معنی (سو را خ کرد ن ) . و آنگاه که آخوند مي گويد "انکحتک و زوجتک لموکلی" يعنی من چنين کاری را بوکالت موکلم انجام دادم و به زبان عامیانه بنده همان کاری را که شتر با شتر انجام می دهد با شما انجام می دهم و سپس می پرسد : وکیلم ؟ که عروس خانوم از همه جا بی خبر با هزار ناز و غمزه و ادا میفرمایند : با اجازه ی بزرگترها بعله ! سپس همه اطرافیان به مناسبت چنین رخداد فرخنده و میمونی کل کشیده و شادی می کنند .
تمامی درد ما از نادانی و بیسوادی و تحمیق است . به فرهنگ دو هزار و پانصد ساله ی خود می بالیم اما از درک دو کلمه عربی که در زیباترین شب زندگی هر دختر و پسر ایرانی و طبق رسم و رسومات حتما باید با وجود منحوس عاقد هم صورت پذیرد ، عاجزیم . باید بر حال و روز چنین خفت بار خویش بگرییم که نادانسته و طوطی وار با تکرار کلماتی چنین پلید و آلوده کلاه بی غیرتی است که بر سر خود و همسرمان می گذاریم .
ازین ببعد بله ها را بلندتر ختم کنید .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر